نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 675
زرنج تشنگى مردم بزارى
هر كه بر پستۀ خندان و لب لعل تو ديد
جان كشد پيش لب لعل تو گر جان دارد
شكر پستۀ خندان تو ميدانست چيست
چشم سوزن كه در او چشمۀ حيوان دارد عراقى گويد:
خط خوش بر لب جانان چه نكوست سبزه و چشمه حيوان چه خوش است
از مى عشق دلى مست و خراب همچو چشم خوش جانان چه خوش است
يوسف گمشده ما را بين كاندر آن چاه زنخدان كان چه خوشست تركيبات ديگر:
چشمۀ خورشيد.
چشمۀ آب.
چشمۀ رحمت.
چشمۀ كار.
چَشمۀ گَرم
-(اصطلاح عرفانى)و منظور كالبد انسانى است كه ذو القرنين روح در آن نزول كند.نسفى گويد:جسم آدمى تا گرم است آفتاب روح در وى نزول كند و در وى مىباشد تا آنگاه كه سرد شود و چون سرد شد آفتاب روح از وى عروج كند پس آفتاب روح در چشمه گرم «عَيْنٍ حَمِئَةٍ» نزول ميكند و از چشمۀ سرد عروج ميكند و ذو القرنين روح در مغرب كالبد قومى بيافت كه به خبر و نادان بودند و در مانده و از روشنايى - بىبهره بودند و چون بمشرق رسيد(عروج از كالبد)قومى را ديد بغايت قوى و توانا و دانا و با خبر از تاريكى بيرون آمده و بروشنائى رسيده (حَتّٰى إِذٰا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهٰا تَطْلُعُ عَلىٰ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهٰا سِتْراً) .
آن قوم كه در مغرب يافت و آن قوم ديگر كه در مشرق يافت جمله صفات روحانى و صفات جسمانى بوند و ذو القرنين بجهان تاريك رفت يعنى به كالبد ظلمانى انسان و آب حيوان علم است و چون مغرب و مشرق را اكنون بدان كه مغرب سدى است و مشرق هم سدى است و ميان مشرق و مغرب بين- السدين است كه شامل همۀ عمر است و يأجوج و مأجوج شهوت و غضباند كه فساد ميكنند و مردمى كه از يأجوج و مأجوج شكايت كنند صفات روحانى و قواى عقلىاند ذو القرنين روح گويد مرا يارى دهيد تا ريشه شهوت و غضب را براندازيم و ميان شما و يأجوج و مأجوج سدى پيدا كنم (آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ) حديد عبارت از ثبات،راستى است و قهر و منع نفس است.
(رجوع شود به انسان كامل نسفى ص 95-97).
چِلِّه نِشَستَن
-(اصطلاح عرفانى)يكى از آداب و مقدمات سلوك چله نشستن است عزيز الدين نسفى براى چله شرايطى برشمرده است:
1-حضور شيخ يعنى هر هفته و يا هر ده روز شيخ در خلوتخانۀ وى حاضر آيد تا او را قوت زيادت گردد.
2-زمان و مكان يعنى بايد در وقت معتدل بود نه گرم و نه سرد و در جايى باشد كه از خلق بدور بود و خالى و تاريك بود.
3-همواره با وضو باشد.
4-روزه دار بود يعنى در چهل روز.
5-كم خورد.
6-كم گويد كه بجز شيخ با كس ديگر
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 675