responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1378

انتقال زرع و ثمره قبل از انعقاد حب و ثمره در كشمش 2-نصاب كه رسيدن به حد 2700 رطل عراقى كه مساوى با 145 من شاه و 290 من تبريز است و در زائد بر نصاب هم زكاة به نسبت زيادتى واجب است هر اندازه باشد و زكاة آن عشر است 3-آنكه از آب جارى آب خورده باشد يا با ريشه خود و يا از باران و در صورتى كه با دلو و غيره آب خورده است نصف عشر است و اگر نصف سال ز آب دستى آب خورده باشد جمع يك دهم با يك بيستم.

(از شرح لمعه ص 228).

رجوع به زكات(زكاة)شود.

غُلات

-بضم غين كسانى هستند كه درباره اهل بيت غلو كرده و براى آنها مقامى بالاتر از انسانيت قائلند و آنان نجس و كافراند(از عروة ص 23-در آيه ص 149).

غَلَبَه

-(اصطلاح عرفانى)غلبه عبارت از حالتى است كه براى بنده آشكار گردد كه با وجود آن نتواند ملاحظه سبب كند و نه مراعات ادب كند چنانكه گويند فلان مغلوب است كه و الله غالب على امره و چون غالب درست شد مغلوب درست شد و غالب بى‌مغلوب روا نباشد.

و بالجمله غلبه حالتى است كه در بنده پديد آيد كه نتواند در آن حال اسباب ديدن و يا ادب نگاه‌داشتن يعنى از جلال حق و عظمت او هيبتى پديد آيد كه در آن ساعت دوزخ كه بلا است از سر وى ساقط گردد و يا از كرم و فضل مولى او را چيزى پديد آيد كه همه نعمتها ازو ساقط گردد و اسبابهاى شرعى نتواند رعايت كند و مغلوب گردد و بر بى‌قصدى كارها رود كه اگر در حال قصد بودى معاقب گشتى و چون در حال غلبه كند معذور باشد و اين غلبه يا در مشاهده جلال افتد يا در هيبت قيامت يا در هيبت دوزخ و مغلوب گردد از تميز آينده‌اش و سر او چنان مشغول گردد كه از غير خبر ندارد و اگر خود را بآتش اندازد و بسوزد باك ندارد(شرح تعرف ج 4 ص 36-29).

غَلَباتِ وَقت

-(رجوع شود به غلبه و شرح تعرف ج 4 ص 172).

غُلُوّ

-(بضم غين و لام،اصطلاح ادبى)و نوعى از مبالغه است و در نزد ادباء آن باشد كه محالى ادعا شود و در عين حال متضمن حسن و لطافتى باشد مانند:

چون براندى سمند دولت را بدو منزل رسيد پيش از خويش

غَلَيان

-خواجه گويد غليان درديست كه در سر نزول كند و ظاهر و باطن را مشغول كند سريان بربايد،سر از آن بايد كه ظاهر را يار كند و باطن را بر سر آن كار كند.

اى هر چه تو را مراد آن بايد كرد ديدار تو را نثار جان بايد كرد

غَمّ

-غم اهتمام طلب معشوق را گويند.

غَمخوار

-(اصطلاح عرفانى)غمخوار صفت رحيمى حق را گويند كه خصوصيتى دارد بسالك.

غم‌گُزار

-(اصطلاح عرفانى) غم‌گزار مقام مستعدى را گويند.

غَمزَه

-(اصطلاح عرفانى)غمزه حالتى است كه از برهم زدن و گشادن چشم محبوبان در دلربائى و عشوه‌گرى

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1378
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست