نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1363
غ
غايِب
-(اصطلاح عرفانى) آنكه از حق پوشيده بود و آنكه از فيوضات پير و مرشد محروم شده باشد و اين امر در موقعى است كه سالك گرفتار خذلان شده باشد و گر نه غايب از نفس ممدوح است كه خودىخود را از وساطت برداشته باشد و به خود نه انديشد كه اساس سلوك اين است.
مولانا گويد:
دست پير از غايبان كوتاه نيست دست او جز قبضۀ الله نيست
غايبان را چون چنين خلعت دهند حاضران از غايبان بىشك بهند
پيش مهمان تا چه نعمتها نهند كو كسى كه پيش شه بندد كمر
تا كسى كه هست بيرون سوى در فرق بسيار است نايد در حساب
آن ز اهل كشف اين ز اهل حجاب كه منظور از غايب كسى است كه از حق و حقيقت محجوب است و در مرحلۀ علم اليقين است جهد كن تا رهى يابى درون ور نه مانى حلقه وار از در برون غايب از شه در كنار ثغرها همچو حاضر او نگه دارد وفا نزد شه بهتر بود از ديگران كه بخدمت حاضرند و جان فشان پس به غيبت نيم ذره حفظ كار به كه اندر حاضرى زان صد هزار طاعت و ايمان كنون محمود شد بعد مرگ اندر عيان مردود شد چونكه غيب و غايبى روپوش به پس زبان بر بند و لب خاموش به اى برادر دستبردار از سخن خود خدا پيدا كند علم لدن اوليا اطفال حقاند اى پسر
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1363