نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1333
الخارجية بالحس و الرصد صورها العقلية و قد لا يكون صور المعقوله مأخوذة عن المحسوسة بل ربما يكون الامر بالعكس كصورة بيت أنشأها البناء اولا فى ذهنه لقوة خياله ثم تصير تلك الصورة محركة لاعضائه الى ان يوجدها فى الخارج فليست تلك الصورة و وجودها العلمى مأخوذا من وجودها الخارجى بل وجودها الخارجى تابع لوجودها العلمى و قد مر في مباحث الكيفيات النفسانيه من الفلسفة الاولى ان جنس العلم الذى من جملة اقسامها و اجناسها منقسم الى فعلى و انفعالى و الفعلى منه ما يكون سببا لوجود المعلوم فى الخارج و الانفعالى بعكس ذالك» (از اسفار ج 3 ص 39).
پس علم حضورى بر دو قسم است يكى علم عالم بذات خود مانند علم مجردات بذات خود و علم نفوس انسانى به خود و و ديگر علم علت بمعلولات خود كه بنفس حضور معلولات نزد علت است زيرا علت در مرتبت عليت واجد جميع كمالات و مراتب و وجودات معلولات است (از اسفار ج 1 ص 102،273، 309)
عِلمِ حُضُورى
-(اصطلاح فلسفى) رجوع بعلم حصولى و(از دستور العلماء ج 2 ص 348-شفا ج 2 ص 451) شود.
عِلمِ حَقايِق
-(اصطلاح عرفانى)و علم حقايق عبارت از علم بحق است از جهت ارتباط آن بخلق و انشاء عالم از و بحسب قدرت بشرى و مبادى آن امهات حقايق است كه لازمۀ وجود حق است.
(از مصباح الانس ص 13).
عِلمِ حَقّ
-(اصطلاح فلسفى و كلامى) يكى از امهات مباحث فلسفه و كلام اسلامى است.
شهاب الدين سهروردى در مورد تصوير علم حق و چگونگى آن بيانى دارد و گويد:
روشن شد كه شرط ابصار انطباع شبح مبصر در رطوبت جلديه و يا خروج چيزى از چشم نيست و بلكه عدم حجاب بين باصر و مبصر بود و آن عدم حجاب خود در ديدن كافى بود و همان طور كه بيان شد نور الانوار خود براى خود ظاهر بود و غير او نيز براى او ظاهر بود پس وى هم عالم به خود و هم عالم به غير بود و همۀ امور جهان از خرد و بزرگ ازو پنهان نبود كه او را هيچ امرى از امور نتواند محجوب گرداند و دانش و بينائى او يكى بود و نوريت او عبارت از قدرت او بود زيرا چون نور لذاته است فياض بود مشائيان برآنند كه علم حق زائد بر- ذاتش بود و عبارت بود از عدم غيبت او از ذاتش زيرا مجرد از ماده است و وجود اشياء عبارت است از علم او باشياء كه علم فعلى است كه اين نظر را ايرادات بسيار است زيرا عدم غيبت از اشياء لازمهاش اين است كه بعد از اشياء باشد و قبلا اشيائى موجود بود در مورد علم حضورى بدان صورت كه مشائيان گفتهاند نيز نادرست است زيرا آن چيز كه حضور يابد غير از آن كسى است كه بنزد او حضور يابد پس حضور گفته نمىشود مگر در دو چيز و بهر حال شيخ اشراق علم حق را باشياء عبارت از وجود اشياء ميداند از باب اضافۀ اشراقى كه يك طرفى است كه اضافه عين مضاف اليه است.علم او
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1333