responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1269

و يكى از صور بروج دوازده‌گانه بود شامل 21 ستارۀ داخل در صورت و سه ستاره 21 ستاره داخل در صورت و سه ستاره خارج از صورت.

(از صور الكواكب ص 207 و رسالۀ سوم از رسائل اخوان ص 90)

عَقل

-(اصطلاح فلسفى و عرفانى) يكى از مسائل مهم فلسفى كه انظار و آراء فلاسفه را بخود متوجه كرده است مسأله عقل،روح و نفس و چگونگى وجود و ماهيت آنها است.

كلمۀ عقل از لحاظ لغوى معانى متعدد دارد از جمله«فهم»الشيء يعقله عقلا.

يعنى فهميد او را و ادراك كرد و تدبر كرد و«قيد».عقل البعير يعنى شتر را مقيد كرده و بدو قيد زد«العقلة»يعنى عقال و قيد.و«ضد جهل»و«ضد حمق» و اطلاقات و تعبيراتى كه براى مشتقات آن شده است بشرح زير است:

«تعقل»يعنى«تكلف العقل»كه با سختى و دشوارى امرى را دريابد.

«عاقول»گياهى است كه شتر خورد «عقال»آنچه شتر را بآن بندند.«عقل» آنچه را با او سر حيوان را بندند و عقل را از آن جهت عقل گويند كه دارنده خود را از زلات نگاه دارد معقول هم بمعنى عقل آمده است.

«اعتقل لسانه»يعنى قادر بر سخن گفتن نيست و بالجمله.

عَقيلَة

-زنان مخدره را گويند.

عَقيلَةُ القَوم

-رئيس و بزرگ قوم را گويند.

عَقائِلِ إنسان

-كرائم مال و ثروت او را گويند.

عاقولُ البَحر

-موج دريا را گويند.

عَقَلَ الدَّواءُ بطنه

-يعنى دارو شكم او را بند آورد.

الغلام يَعقِلُ عَقلا

-يعنى پسر بحد كمال و عقل رسيده و اكنون عاقل شده است.

الوَعل عَقَل عَقُولا

-يعنى قوچ كوهى بر بالاى كوه رفت.

عَقَلَ له دَم

-يعنى صاحب دم ديه آن را ترك كرد.

اعقَلَ الرَّجُل

-يعنى بر مرد زكات سال واجب شد.

تَعاقَلَ الرّجل

-مردي را گويند كه خود را خردمند ميداند.

اعتَقَلَ لِسانَه عَلَى المَجهول

-يعنى زبان خود را از گفتن آنچه نمى‌داند نگه‌داشت.

عَقُول

-كسى را گويند كه امور را دريافته و ادراك كند و دوائى كه شكم را بند آورد.

عَقيل

-يعنى معقول.

أعقل

-يعنى كسى كه او را عقل زياد باشد.

عُقّال

-مرضى است كه عارض بر پاى اسب شود و موجب انقباض آن گردد.

عِقال

-گياهى است بنام سعدانه.

عاقِلَه

-يعنى ماشطه.زن دانا.

عَقَلتِ المَرأةُ شَعرَها

-يعنى زن موهاى خود را شانه كرد.

وَ هُم عَلى مَعاقِلِهم الأولى

-يعنى آنان بر ديه‌هاى زمان جاهليت ميباشند.

عاقِلَةُ الرَّجل

-خويشان و نزديكان مرد را گويند.

(رجوع شود به كنز اللغة و العلوم و تهذيب الاسماء و اللغات و جمهرة اللغة

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1269
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست