نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1237
موضوع له باشد يا جزء او يا لازم او.
(از توضيح ص 247-كشاف)
عَبَث
-(اصطلاح فلسفى)عبث يعنى بيهوده و مهمل و ارتكاب و انجام عملى كه فائدۀ آن معلوم نباشد و يا اصولا فائدۀ بر آن مترتب نباشد و يا فعلى است كه فائدۀ مهمى نداشته باشد و از نظر فلسفى هم فعلى كه مبدأ بعد و اول او تخيل باشد بدون فكر و انديشه و قوت شوقيه كه مبدأ بعيد و متوسط است با قوت عامله كه مبدأ اقرب فعل است متطابق در غايت باشد يعنى غايت شوقيه ما اليه الحركة باشد همان طور كه غايت قوت عامله هميشه ما اليه الحركة است اين نوع فعل را عبث ناميدهاند.
بعضى گويند فعل عبث فعلى است كه غايتى نداشته باشد در صورتى كه هيچ فعلى بدون غايت نيست نهايت غايت فعل يك وقت ما اليه الحركة است كه در تمام افعال موجود است و يك وقت ما لاجله الحركة است كه ممكن است فعلى بآن منتهى شود و در هر حال اگر مبدأ اول فعل تخيل باشد بدون ضميمۀ فكر و رويت و با انضمام ملكه نفسانى يا خلقى كه داعى بر فعل باشد آن فعل را عادت مينامند و بر خلاف ذيمقراطيس و پيروان او كه قائل به بخت و اتفاقاند و منكر غايتاند تمام افعال و حركات عالم را غايت خاصى است.
(از اسفار ج 1 ص 174-كشاف ص 947-شفا ج 2 ص 541،539- شرح منظور ص 121)
آنان كه تنها خدا را خواهند و او را شناسند بين مردم ناشناسند.و خامل الذكر.
عَبدُ اللّه
-(اصطلاح عرفانى)عبد الله عبارت از بندهايست كه تجلى كرده است بر او حق تعالى بجميع اسماء و اين بالا- ترين مقام عبوديت است زيرا او متصف بتمام اوصاف حق است و از اين جهت است كه حضرت رسول را عبد الله گفتند.
بايد توجه داشت كه بعدد 99 اسم خدا با اضافۀ عبد باول آنها عرفا عبادله شمردهاند مثلا عبد القادر و عبد البارى و غيره كه هر يك مظهرى از مظاهر حقاند و چون مهمتر از همه از لحاظ مظهريت و جامعيت عبد الله بود و ما بذكر همان يكى اكتفا كرديم.
(از كشاف ص 938)
عبدة الاصنام
-(اصطلاح ملل و نحل) و كسانى را گويند كه بتها پرستند و تاريخ اين امر يعنى بتپرستى طولى دارد.
و بهر حال اين گونه مذاهب يعنى عبادت اشياء هم در يونان باستان و هم در هند سابقۀ تاريخى درازى دارد،بويژه در در سرزمين هند كه هر طايفه چيزى را پرستند پارۀ ماه را،پارۀ خور را،پارۀ
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1237