نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1210
«أَ لَمْ تَرَ إِلىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شٰاءَ لَجَعَلَهُ سٰاكِناً» كه ظل،وجود اضافى و فيضان حق است.
شاه نعمت الله گويد:
چيست عالم با وجود حضرتش سايه و خورشيد باشد فى المثل
جملۀ اشياء ظلالات ويند بىتعين جمله اعيان كيند
هر تعين زان تعين حاصل است با همه آن يك تعين و اصل است مغربى گويد:
هيچ دانى كيستيم ما و شما سايۀ آفتاب نور خدا
سايۀ آفتاب،تابش اوست تابش مهر هست عين ضياء
نيست خورشيد از شعاع بعيد نيست سايۀ ز آفتاب جدا
سايه و آفتاب يك چيزند هست او واحد كثير نما
چون يكى بود سايه و خورشيد يا رب اين كثرت از چه شد پيدا
ظل او اندر زمين چون كوه قاف روح او سيمرغ بس عالى طواف
دستگير و بندۀ خاص اله طالبان را مىبرد تا پيشگاه
گر بگويم تا قيامت نعمت او هيچ آن را غايت و مقطع مجو
سايۀ طوبى به بين و خوش بخسب سر بنه در سايۀ سركش بخسب
ظل ذلت نفسه خوش مضجعى است مستعدان صفا را مهجعى است
گر ازين سايه روى سوى منى زود طاغى گردى و ره گم كنى
پس برو خاموش باش از انقياد زير سايۀ شيخ و امر اوستاد أَ لَمْ تَرَ إِلىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ تركيبات در معنى ذوقى و عرفانى:
ظِلُّ الاستِواء
-(اصطلاح هيوى) رجوع شود به دوائر ارتفاع.
ظِلُّ الاعتِدال
-(اصطلاح هيئت) رجوع شود به دوائر ارتفاع.
ظِلِّ اوَّل
-عقل اول باعتبار آنكه اول عينى است كه«ظهرت بنور الحق و قبلت صورة الذاتيه»ظل اول است (كشاف ص 938-اصطلاحات شاه نعمت الله ص 69).
ظِلُّ اللّه
-ظل الله عبارت از انسان كامل است كه متحقق بحضرت ذات است (كشاف ص 938).
ظِلُّ الظِّلالات
-ظل ظلالات عبارت از اسماء الهى است و ظل در اصطلاح صوفيه عبارت از وجود اضافى است ظاهر به تعينات ممكنات و ظل الظلالات اسماء الهى است.
ظِلالِ أنوار
-مراد افلاك و كليات عناصر است.
(ش ص 393) حد فاصل ميان ضوء و نور را نيز ظل گويند.
(رجوع شود به ضوء).
ظِلالِ نُورِ قَيّومى
-مراد موجودات ممكنهاند كه ظل نور قيومىاند.
ظَلَفُ الفَرَس
-(اصطلاح نجومى) ستارۀ بود در صورت دجاجه و بدان جهت ظلف الفرس گويند كه گمان بردهاند كه
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1210