responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1185

گويد:ارسطو گويد:طبيعت آغاز حركت و سكون است و گروهى ديگر گويند قوتى است الهى گماشته بر حفظ عالم و گروهى گويند خلاء است كه نگاه دارنده است و طبيعت كلى است و بعضى گفته‌اند رطوبت است و نگاه دارنده اشياء است و گروهى گفتند ارادت بارى است و بعضى گفتند حرارت است و بعضى گفتند نفس است.

و گويد:حافظ اقسام جسم كلى را طبيعت كلى گفتند كه مساوى با مثال افلاطونى است كه آنها نيز براى حفظ اشخاص جسمانى‌اند.

(جامع الحكمتين ص 123،125 و رجوع شود به اسفار ج 4 ص 59)

طَبيعَتِ مُرسَلَه

-(اصطلاح فلسفى) مراد از طبيعت مرسله وجود لا بشرط است.(از شفا ج 2 ص 562)

طَبيعَتِ مُشتَرَكه

-(اصطلاح فلسفى) و منظور طبيعت اجرام آسمانى است كه گويند چون همه را طبيعت يكى است.در يك حركت متحرك به حركت فلك الافلاك‌اند.

(رجوع شود به آراء اهل مدينه ص 58)

طَبيعَتِ مُطلَق

-(اصطلاح فلسفى) كلى هرگاه من حيث هو و بدون لحاظ اطلاق مأخوذ شود«مطلق الطبيعة»ناميده شده و باين اعتبار به تحقق فردى از افراد محقق ميشود و بانتفاء فردى نيز منتفى ميشود اين نوع كلى موضوع قضيۀ مهمله است و هر گاه با آن لحاظ اطلاق شود نه بآن نحو كه اطلاق قيد آن باشد بلكه بدان نحو كه اطلاق عنوان لحاظ آن باشد اين نوع كلى را طبيعت مطلقه نامند و به تحقق يك فرد محقق ميشود و لكن بانتفاء يك فرد منتفى نمى‌شود و اين نوع كلى موضوع قضيه كليه است.

(دستور ج 2 ص 274)

طَبيعىّ

-(اصطلاح فلسفى)طبيعى يعنى امرى كه مقتضاى طبع باشد و چيزى كه مستند بذات شىء باشد فن طبيعى يعنى علم باحوال امورى كه در وجود خارجى و ذهنى نياز بماده داشته باشد و امور طبيعى بآثار و حركات و زمانيات و مكان و كليۀ امورى كه مربوط بماده و ماديات است ميگويند و نيز طبيعى بكسى ميگويند كه حوادث جهان را منسوب به طبيعت ميداند و قائل بنيروى ما فوق طبيعت نمى‌باشد.

(از تفسير ص 1513-كشاف ص 911-شفا ج 1 ص 16)

طَبيعيّات

-(اصطلاح فلسفه)رجوع بطبيعت و(شفا ج 1 ص 83)شود.

طَرَب

-اين اصطلاح عرفانى است و انس با حق است.

(از كشاف ص 899)

طَرد

-(اصطلاح عرفانى و اصولى) حرمان از ادراك روحانيات است بواسطه تخلفاتى كه سالك كرده باشد طرد گويند.

در اصطلاح معقول جامعيت«حد»را گويند با محدود،در مقابل عكس چنانكه نزد اصوليان و نزد اهل معانى از انواع اطناب زيادت بود و آن باشد كه دو كلام آورند كه منطوق اول مفهوم دوم را تقرير كند و بالعكس مانند« لاٰ يَعْصُونَ اللّٰهَ مٰا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مٰا يُؤْمَرُونَ لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمٰانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاٰثَ مَرّٰاتٍ »تا «لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لاٰ عَلَيْهِمْ جُنٰاحٌ بَعْدَهُنَّ» كه منطوق امر

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1185
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست