نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1105
شريعت بيان است و حقيقت عيان،مصطفى هم صاحب بيان است و هم صاحب عيان، تا حقيقت و شريعت در بنده مجتمع نشود، دار السلام وى را جاى و منزل نشود، «لَهُمْ دٰارُ السَّلاٰمِ عِنْدَ رَبِّهِمْ» .
بهر حال كه باشند و بهر صفت كه روند سلام قرين حال ايشان و رفيق روزگار ايشان باد.
صراط،مستقيم را بدايتى است و نهايتى است،بدايت سنت و جماعتست و نهايت،انس يافت و دوام مشاهدت.
سنت و جماعت آنست كه آيات و اخبار صفات،نادر يافته بجان و دل قبول كنى و به تصديق و تسليم پيش آيى، هر كه از در تسليم و تصديق درآيد، وى را از سه شربت يكى دهند:يا شربتى دهند از معرفت،تا دل وى بحق زنده گردد، يا زهرى دهند كه نفس اماره در زير قهر او كشته گردد،يا شرابى دهند كه جان از وجود او مست و سر گشته شود.
و از اينجا يافت حقيقت و انس صحبت آغاز كند،لذت خدمت و حلاوت طاعت بيابد،سرور معرفت در پيوندد، بر اوج مناجات رسد.
اى دوست بجملگى ترا گشتم من حقا كه درين سخن نه زرق است و نه فن
گر تو ز خودىخود برون جستى پاك شايد صنما بجاى تو منستم من (از عده ج 5 ص 543،486).
صَرف
-(اصطلاح فقهى و ادبى) بفتح صاد بيع صرف بيع طلا به طلا و نقره به نقره يا بيع يكى از آنها بديگر است و بالجمله صرف را دو معنى باشد يكى فضل و زيادى و از آن جهت است كه تطوع در عبادات را صرف گويند زيرا زيادتر است بر فرائض دوم نقل و نزد فقهاء عبارت از بيع ثمن بثمن است يا بيع طلا به طلا و نقره به نقره يا طلا به نقره و بالعكس از جهت آنكه در آن زيادتى طلب شود و شرط است در بيع صرف كه بدلين متساوى باشند چه آنكه مضروب باشند يا نه مصوغ باشند يا نه و اگر از حالت متساوى بودن در وزن خارج شود باطل است و تقابض در مجلس نيز لازم است.
(از الفقه على..ج معاملات ص 270 كشاف ص 920).
و هو بيع الاثمان و هى الذهب و الفضة بمثلها و يشترط فيه زيادة على غيره من افراد البيع و التقابض فى المجلس الذى وقع فيه العقد و اصطحابهما فى المشى الى الى حين القبض و نو قبض القبض خاصة را گويند و در اصطلاح«فناء عند التجلى».
قبل التفرق صح فيه و بطل فى الباقى و تخيرا فى اجازة ما صح فيه و فسخه لتبعض الصفقة اذا لم يكن من احدهما تفريط فى تأخير القبض و لا بدن من قبض الوكيل فى مجلس العقد قبل تفرق المتعاقدين و لو كان وكيلا فى الصرف فالمعتبر مفارقته و لا يجوز التفاضل فى الجنس الواحد و ان كان احدهما مكسورا او رديا و الاخر صحيحا(از شرح لمعه ج 1 ص 272-274) علم صرف يكى از علوم عربيت است.
صِرف
-(بكسر صاد اصطلاح فلسفى) كلمۀ صرف بكسر صاد يعنى خالص و «صرف الحقيقة»يعنى شىء بدون ضمائم و عوارض متكثره و مشخصه و«صرف- الوجود»يعنى وجود محض بدون مشوب با ماهيت و گاه مراد همان وجود است
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1105