responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1100

محجوب گرداند دل را از قبول حقايق و تجليات انوار(كشاف ص 402)

صَدا

-(اصطلاح فلسفى)صدا عبارت از صوتى است كه از اصطكاك دو شىء حاصل ميشود و بالاخره از راه قلع يا قرع و خرق و قمع حاصل مى‌گردد رجوع به صوت شود.

صِداق

-(اصطلاح فقهى)مهر المسمى را در عقد نكاح صداق گويند كه مرد از روى ميل و رغبت دهد و آن در مقابل استمتاع باشد.ذكر صداق در نكاح دائم لازم نيست و اگر ذكر نشود منصرف به مهر المثل شود و هر چه قابل تملك باشد توان صداق كرد.

«الصداق يملك باجمعه للزوجة بالعقد و لها التصرف فيه قبل القبض فلو نما كان النماء لها فان تعقبه طلاق قبل الدخول ملك الزوج النصف و يستحب لها العفو عن جميعه و لوليها الاجبارى العفو عن البعض لا الجميع.لو دخل قبل المهر كان دينا عليه و ان طالت المدة و الدخول الموجب للمهر هو الوطى قبلا او دبرا لا مجردة الخلوة...

لو أبرأته من الصداق تم طلقها قبل الدخول رجع عليها بنصفه...

(از شرح لمعه ج 2 ص 94)

صَداقَت

-(اصطلاح اخلاقى و عرفانى) صداقت يعنى راستى و درستى و اصطلاح اخلاقى است و محبى صادق بود كه باعث شود بر اهتمام جملگى اسباب فراغت صديق و ايثار هر چيزى كه ممكن باشد بر او.

(از اخلاق ناصرى ص 79) صداقت نزد اهل سلوك استواء قلب است در وفا و جفا و منع و عطا و آن از مراتب محبت است و آن را پنج درجت است 1 صفا،علامت آن مخالفت مراد و ترك شهوات است 2-غيرت 3-اشتياق 4- ذكر محبوب 5-تحير(كشاف ص 850)

صدر

-روح انسان را باعتبار وجه «يلى البدنى»و از آن جهت كه مصدر انوار آن است و از آن انوار بر بدن صادر ميشود، صدر گويند «قٰالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» (از شرح قيصرى ص 31) محمد ترمذى گويد:«اصل غلبة الهوى مقارنة الشهوات فاذا غلب الهوى اظلم القلب و اذا اظلم القلب ضاق الصدر و اذا ضاق الصدر،ساء الخلق و اذا ساء الخلق ابغضه الخلق» (طبقات ص 226).

انصارى گويد:گفت«اشرح لى صدرى» و نه گفت«قلبى»از آنكه حرج و ضيق به صدر رسد و بقلب نرسد.

صدر ديگر است و قلب ديگر.

صدر در خبر است و قلب در نظر،صدر در هيبت است و قلب در سرور مشاهدت، بادوام انس و لذت نظر و حصول مشاهدت، حرج و ضيق در قلب كجا كند،موسى در مقام مناجات مست شراب شوق گشته بود،درياى مهر در باطن وى به موج آمد، همى‌ترسيد كه مناجات بسر آيد،و سخن بريده گردد، همى در سخن و سؤال آويخته بود از پس هر سؤالى،سؤالى ديگر ميكرد، (از عده ج 6 ص 147) در عروض ركن اول از مصراع اول را صدر گويند و ركن آخر مصرع اول را عروض گويند و يا جزء اول از مصراع اول را صدر خوانند (از دره نجفى ص 15-المعجم ص 27)

صِدق

-(اصطلاح منطقى و فلسفى و

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1100
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست