نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1091
از واقعۀ من بهمه جاى خبر شد
صافى دِلان
-(اصطلاح عرفانى) مراد سالكانى است كه از دنيا رسته و دل بدان نبستهاند دل آنان از همۀ كدورات صافى گشته مرآت تمام نماى حق گشتهاند.
صالِح
-(اصطلاح عرفانى)درجۀ صالح و صالحان درجتى است فوق درجت زاهدان و عابدان چنانكه گفتهاند:
بدرجت صالحين نرسى تا آنكه شش كار نكنى،اول آنكه باب نعمت بر خود بندى و خود را در شدت و دشخوارى افكنى، دوم آنكه در غزت و بزرگى بر خود بندى و باب خوارى بگشائى،سوم آنكه در راحت و آسايش بر خود بندى و باب كوشش و زحمت بازگشائى،چهارم آنكه خواب بر خود حرام كنى و بيدارى شعار خود سازى،پنجم آنكه از بىنيازى و حطام گريزان شوى و بدرويشى گروى،ششم آنكه از آرزوهاى اين جهان عارى شوى و خود را مهياى مرگ دارى.
(از طبقات ص 38).
صالِحيَّه
-(اصطلاح كلامى) بعضى گويند فرقۀ از زيديهاند كه قائل بامامت شيخين بوند و بعضى گفتهاند كه فرقه از معتزلهاند و اينان گويند مرده هم متصف بعلم و قدرت و اراده و...شود.
(رجوع شود به درايه ص 144- كشاف ص 903).
در ملل و نحل آمده است:
اصحاب صالح بن عمر و الصالحى و محمد بن شبيب كه بين قدر و ارجاء جمع نمودند.صالح عقيده داشت كه ايمان فقط معرفة الله است و كفر جهل به آن است.
و معرفة الله محبت و خضوع براى اوست (از ملل و نحل شهرستانى ص 66)
صبا
-(اصطلاح عرفانى)نفحات رحمانيه كه از جهت مشرق روحانيت آيد و داعى كه باعث بر خير باشد،صبا گويند.
ميرسد باد صبا رقصكنان مىآيد خوش نسيمى است كه از مشرق جان مىآيد
اى صبا گر بگذرى بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاك آن وادى و مشكين كن نفس
منزل سلمى كه بادش هر دم از ما صد سلام پر صداى ساربان بينى و با بانك جرس
محمل جانان ببوس آنگه بزارى عرضه دار كز فراغت سوختم اى مهربان فرياد رس عطار گويد:
چون باد صبا سوى چمن تاختن آرد گويى به غنيمت همه مشك و ختن آرد
زان تاختنش يوسف گل كر نشد افكار پس از چه سبب غرقه بخون پيرهن آورد
اشكال بدايع همه در پرده رشكند زين شكل كه از پرده برون ياسمن آورد ابن عطا گويد:صبا صولت و رعب روح است و استيلاى آن بنحوى كه صادر شود از شخص چيزى كه موافق شرع و عقل است.
(از كشاف ص 686).
عراقى گويد:
اى صبا صبح دمى بر سر كويش بگذر تا معطر شود آفاق ز تو هر سحرى
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1091