responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1090

آغاز كاستن،بر آينده شود بجنوب و گونۀ ديگر از بر آمدن و فرو شدن قياس او بزمين است.و اين چنانست كه كوكب را بنطاق نخستين و دوم هابط خوانند و بر سيوم و چهارم صاعد.و گروهى هابط آن را خوانند كه بنطق دوم و سوم باشد و صاعد آن را كه بنسختين و چهارم باشد.

و قياس اين بود بعد اوسط.و گونۀ ديگر نيز چنانست كه كوكب را از اول جدى تا آخر جوزا صاعد خوانند.و از اول جدى تا آخر جواز صاعد خواند.و از اول سرطان تا آخر قوس هابط خوانند.

و گونۀ ديگر نيز چنانست كه كوكب ميان فلك نصف النهار و ميان فلك نصف الليل، سوى مشرق صاعد بود و سوى مغرب هابط.

(رجوع شود به التفهيم ص 144) و بالاخره:

هر دو نقطۀ منقلب مر فلك را بدو نيم همى‌كند يكى صاعد و دوم هابط.و و برجهاى نيمۀ صاعد جدى و دلو و حوت و حمل و جوازند.و باقى برجها كه نظير اينانند نيمۀ هابط راست.

و برجهاى نيمۀ صاعد مُعَوَّجُ الطُّلوع خوانند اى آنكه بر آمدنش كژ است.

بسبب آنك مطالع هر برجى از آن بهر شهرى هميشه كمتر باشد از مطالعش بفلك مستقيم و برجهاى نيمه هابط را مُستَقيمُ الطُّلوع خوانند اى راست بر آمدن زيرا ك بخلاف برجهاى معوج‌اند اندر باب مطالع.و نيز برجهاى معوج را مطيع خوانند اى فرمانبردار.و برجهاى مستقيم را آمر خوانند اى فرمان ده.و سبب اين اتفاقست بطريقت.ازيراك هر دو برجى كه بر يكى مدار باشند چون قياس كنى آن برج كه نيمۀ هابط است پيش همى‌رود بحركت اولى.و آنك بنيمۀ صاعد است از پس.پس آن پيشين چون فرمانده است پسين را و خواننده،و اين پسين فرمانش را طاعت همى را رد و از پس او همى‌رود.

آن برجها كه طبع ايشان يكى است بهر دو كيفيت،نهادشان اندر فلك بر زاويه‌هاى مثلث متساوى الاضلاع است.

(رجوع شود به التفهيم ص 351)

صاعِقَه

-(اصطلاح فلسفى و عرفانى) صاعقه شعله‌ايست كه از جهت بالا و آسمان فرود آيد و عبارت از شىء مشتعلى است كه از لحاظ لطافت بمانند برق نبوده و از اين جهت نه تنها اشتعال آن بزمين ميرسد بلكه جرم آنها فرود مى‌آيد و بزمين ميرسد و بالوان مختلف ديده ميشود و بآنچه بر خورد كند ذوب ميكند خصوصا فلزاتى كه از قبيل مس و نقره و طلا باشد و در بعضى از موارد صواعق خاموش شده و تبديل به جسمى از اجسام ميگردد«فانها ريح سحابية مشتعلة ليست بلطيفة لطف البرق».

(شفا ج 1 ص 273) ابو البركات نقل كند كه بعضى گويند:

صاعقه از راه تبخير اجساد معدنى و صعود و ممزوج شدن با اجزاء بخارى ارضى و مائى پديد مى‌آيد.

(از المعتبر ص 221 و رجوع بدستور ج 2 ص 230 شود) نزد عرفا صاعقه لهيب محبت است كه در يك آن محب را بسوزد.

خاقانى گويد:

تا صاعقه عشق تو در جان من افتاد

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1090
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست