نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1074
شَواهِدِ أسماء
-(اصطلاح عرفانى) شواهد اسماء اختلاف اكوان است باحوال و اوصاف و افعال چون مرزوق بر رازق و محيى بر مميت (از اصطلاحات شاه نعمت الله ص 64).
شَواهِدُ التوحيد
-(اصطلاح عرفانى) شواهد التوحيد تعينات اشياء است زيرا كه هر شىء او را احديتى است بتعين خاص كه بدان ممتازست از غير (از اصطلاحات شاه نعمت الله ص 46).
در دو عالم چون يكى دارندۀ اشياء بود هر يكى در ذات خود يكتاى بىهمتا بود
شَواهِدُ الحَقّ
-(اصطلاح عرفانى) شواهد حق مشاهدۀ حقايق اكوان بود بمكون.
ديديم كمال آن در هر چه نظر كرديم در هر چه نظر كرديم ديديم كمال آن
شُوخى
-(اصطلاح عرفانى)شوخى اشارت بجذبۀ الهى است و كثرت التفاوت را گويند باظهار صور افعال (از شرح گلشن راز ص 58).
شُور
-(اصطلاح ذوقى)شور و شورى حالت خاص را گويند كه بعارف سالك دست ميدهد بواسطۀ شنيدن كلام حق و سخنان عبرتآميز و يا در حال سماع و رقص.
شُوريدَه
-(اصطلاح ذوقى)حيران و سرگردان از كثرت جذبات الهى:
عطار گويد:
خداوندا بحق آنكه ميدارى تو او را دوست در عالم
كه اين شوريده خاطر را نجاتى ده ز حيرانى
شَوق
-(اصطلاح عرفانى)شوق ميل مفرط است،در اصطلاح انزعاج را گويند در طلب محبوب بعد از يافتن او و فقدان او بشرط آنكه اگر بيابد ساكن شود و عشق همچنان باقى باشد.
و بالجمله مراد از شوق همان داعيۀ لقاء محبوبست و گفتهاند«الشوق ثمرة المحبة»و حال شوق مطيئهايست كه قاصدان كعبۀ مراد را بمقصود ميرساند و دوام آن با دوام محبت پيوسته است.
ذو النون گويد:«الشوق اعلى الدرجات و اعلى المقامات» (كشاف ص 411).
خواجه عبد الله گويد:حكايت شوق از پس ولايت ذوق مسلم است.
شوق آتشى است كه شعلۀ شعاع آن از نيران محبت خيزد و بوى عود وجود از احتراق چهرۀ افتراق او برانگيزد،قاعدۀ انتظار خراب كند و عاشق را بىقرار،او سبب طلب است اگر چه طلب بىسبب است،اوست راهبر بكوى محبت و آب خور جوى صحبت كه جيحون مهر بجوش آرد،تا عشق را در خروش آرد (از رسائل خواجه عبد الله ص 12- دستور العلماء ج 2 ص 234).
چندى طلبيدم و در آن فرسودم آخر چو بسوختم فرو آسودم رودبارى گويد:«تشوقت القلوب الى مشاهدۀ ذات الحق فالقيت اليها الا سامى فركنت اليها و الذات مستقرة الى اوان التجلى» (طبقات ص 539).
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1074