نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1040
الموجودات مدرك باحدى الحواس مثل قولك هذا الرجل..» (از رسائل ج 1 ص 313 و رجوع شود به تفسير ص 779،1239،128 اسفار ج 1 ص 24)
شَخصيَّات
-(اصطلاح منطقى)قضاياى شخصيه قضايائى هستند كه موضوع آنها شخص و يك فرد معين باشد مثال«زيد عالم است»در مقابل محصورات كه موضوع آنها كل يا بعض است.
(از ش ص 102)
شِدَّت وَ ضَعف
-(اصطلاح فلسفى) مراد اختلاف بشدت و ضعف است رجوع شود به تشكيك.
شَديدُ القُوى
-(اصطلاح عرفانى) منظور جبرئيل است.و مأخوذ از قرآن كريم است كه فرمود عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوىٰ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوىٰ و يا فيوضات شديده حق است.
شَرّ
-(اصطلاح فلسفى)كلمۀ شر در فلسفه در مواردى چند استعمال شده است از جمله در مورد وجود و عدم كه فلاسفه اعدام و عدميات را شر ميدانند و آنچه وجودى و موجود باشد خير ميدانند رجوع به خير شود.
(از اسفار ج 1 ص 83-مجموعه دوم مصنفات ص 235-اسفار ج 2 ص 111-شفا ج 2 ص 479،553 رسائل فلسفيه زكرياى رازى ص 179)
شرا
-(اصطلاح فقهى)بكسر شين و بمد و قصر يعنى خريدن و فروختن از لغات اضداد است.
(از كشاف ج 2 ص 886)
شَراب
-(اصطلاح عرفانى)شراب غلبات عشق را گويند با وجود اعمال كه مستوجب ملامت باشد و مخصوص اهل كمال است كه اخصاند در نهايت سلوك.
شاعر گويد:
شراب و شمع و ذوق و نور عرفان ببين شاهد كه از كس نيست پنهان
شراب و شمع شاهد جمله حاضر مشو غافل ز شاهد بازى آخر
شراب بيخودى در كش زمانى مگر از دست خود يابى امانى
بخور مى تا ز خويشت وارهانند وجود قطره با دريا رسانند
شرابى خور كه جامش روى يارست پياله چشم مست بادهخوارست
شرابى را طلب بىساغر و جام شراب باده خوار و ساقى آشام
شَرابِ پخته
-(اصطلاح عرفانى) شراب پخته عالم ملكوت را گويند و عيش صرف را گويند كه مجرد از اعتبار عبوديت بود (رياض العارفين ص 40-شرح گلشن راز ص 34-)