responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1029

شيطان نجات يابند (از آثار ص 231)

سَيرِ عُرُوجى

-(اصطلاح عرفانى) سير عروجى عكس سير نزولى است و نشأت انسانى مبدأ سير عروجى است و نهايت اين سير وصول انسانيت به نقطۀ اول كه احديت است و اين سير را مقيد بجانب مطلق و سير جزوى بسوى كلى مى‌نامند و اينست سير شعورى و انقباضى و اين سير است كه مستلزم معرفت كشفى و شهودى است.انصارى در بيان سياحت عالم معنوى و سير عروجى گويد:از روى تحقيق بر ذوق اهل مواجيد آيت «وَ قَطَّعْنٰاهُمْ فِي الْأَرْضِ» اشارت است به سياحان و غرباء طريقت كه پيوسته گرد عالم ميگردند، ازين ديار به آن ديار و ازين غار بدان غار،تا وقت خويش از خلق و دين خويش از آفات اغيار دور دارند.

يكسر همه محوند بدرياى تفكر بر خوانده بخود بر همه لاخان و لامان
كه مشتاقند و بيقرار و بى‌آرام :

ابراهيم گويد(السياحة بالنفس لآداب الظواهر علما و شرعا و خلقا و السياحة لآداب البواطن حالا و وجدا و كشفا» (طبقات ص 413) و باز گفته است كه:سياحت بر دو قسم است،سياحت نفس سير در زمين و سياحت قلب در ملكوت عليين از جهت شهود علم غيب مكنون.

(از طبقات ص 338)

سَيرِ مُطلَق در مُقَيَّد

-(اصطلاح عرفانى) سير مطلق در مقيد،تنزل احديت را در مراتب كثرات امكانيه از جهت اظهار احكام و اسماء و صفات،سير مطلق در مقيد و سير كلى در جزوى ميگويند و اين سير ظهورى و انبساطى است.

(از شرح گلشن راز ص 11) تركيبات ديگر:سير بيرونى،سير به باطن،سير جسم،سير جان،سير روحانى، سير معنوى،سير جسمانى.

مولانا گويد:

سير بيرونى است فعل و قول ما سير باطن هست بالاى سما
سير جسم خشك بر خشكى فتاد سير جان پا در دل دريا نهاد
آب حيوان را كجا خواهى تو يافت موج دريا را كجا خواهى شكافت
موج خاكى فهم و وهم و فكر ماست موج آبى محو و سكر است و فنا است.

تا در اين فكرى از آن سكرى تو دور تا ازين مسنى از آن جامى نفور
گفتگوى ظاهر آمد چون غبار مدتى خاموش كن هين خوشدار
و باز گويد:

سالها رفتم سفر از عشق ماه بى‌خبر از راه و حيران در اله
تو مبين اين پايها را بر زمين زانكه بر دل ميرود عاشق يقين
از ره و منزل ز كوتاه و دراز دل چه داند كاوست مست و دل‌نواز
اين دراز و كوته اوصاف تو است رفتن ارواح ديگر رفتن است.

تو سفر كردى ز نطفه تا به عقل نى به گامى بود منزل نى به نقل
سير جان بى‌چون بود در دور و دير

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1029
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست