responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1015

و بعضى را حرام بود و بعضى را مباح و بعضى را واجب بر حسب اختلاف احوال و استعدادات-رجوع شود به (كشف المحجوب ص 531-كشاف ص 675).

و گفته‌اند«السماع بالتصريح جفاء و السماع بالاشاره تكلف و الطف السماع ما يشكل الا على مستمعيه»؟(طبقات ص 329).

انصارى گويد:بنده سماع همى‌كند كند تا وقت وى خوش گردد،جان وى فرا سماع آيد،دل وى فرا نشاط آيد،سر وى فراكار آيد،از تن زبان ماند و بس،از دل نشان ماند و بس از جان عيان ماند و بس،تن در وجد واله شود،دل در شهود مستهلك شود،جان در وجود مستغرق گردد،ديده آرزوى ديدار ذو الجلال كند،دل آرزوى شراب طهور كند،جان آرزوى سماع حق كند.رب العزة پردۀ جلال بردارد،ديدار بنمايد،بنده را بجام شراب بنوازد،حال بنده آنگه به حقيقت در سماع در آيد،اى جوانمرد از تن سماع نيايد كه در بند برترى است،از دل سماع نيايد كه رهگذرى است،سماع، سماع جانست كه نه ايدرى است،تن سماع نكند كه از خود بدر دست،دل سماع نكند كه روزه كرد است،جان سماع كند كه فرد را فرد است.

جويندۀ تو همچو تو فردى بايد آزاد ز هر علت و دردى بايد.

(از عده ج 8 ص 24).

سوى سماع قدس گشايم دريچۀ تا آفتاب غيب درآيد ز روزنم
و يعرب عن حال السماع بحاله فيثبت للرقص نتفاء القميصة
ابن ابيات بيان حال سماع و رقص است:

صبحدم بر كف نهادم جام عشق تا شدم سر مست و بى‌آرام عشق
دل كه در دستم نيامد دامنش چون شفق در خون زدم پيراهنش
در مشام جانم آمد بوى دوست چون ملك چرخى زدم در كوى دوست
ساقى آمد جام جان افروز داد بلبلان را مژده نوروز داد
عندليب باغ شوق از وصف اوست اهل مجلس را برون آرد ز پوست
هر يك از مستى نوائى ساخته غلغلى در عرش و فرش انداخته
گرد هستيها ز دامن روفته رهروان غيب هر دو عالم كوفته
پاى همت بر در عين شهود از ميان برخاسته گفت و شنود
حاضران جمع يك رنگ آمده شيشۀ اغيار بر سنگ آمده
حاجيان كعبۀ صدق و صفا بسته احرام از بيابان وفا
صد هزار آشفته اينجا گمرهست مبتلا را اين سخن دورى به است
نى سماع انديشۀ طبع و هواست تا برون نائى از اين ره كى رواست
در سماعت مژدۀ جانان رسد بوى پيراهن سوى كنعان رسد
اين مفرح بهر هر مخمور نيست لايق آن جر دل پر نور نيست
اين طريق پاك بازان خداست نى محل مشت زرق بيحياست

سَماعىّ

-منسوب به سماع،غير قياسى.

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1015
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست