نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 1 صفحه : 4
آب آتشافروز
-فيوضات الهى:
عراقى گويد:
ساقى بده آب آتشافروز
چون سوختيم تمامتر سوز
اين آتش من بآب بنشان
وز آب من آتشى برافروز
مى ده كه ز بادۀ شبانه
در سر بودم خمار امروز
در ساغر دل شراب افكن
كز پرتو آن شبم شود روز
آب حَيوان
-تابش انوار و تجليات الهى است و مساوى با آب حيات بكار بردهاند.
نسفى گويد:چندين گاه است كه مىشنوى كه آب حيوان در ظلمات است و نمىدانى كه آب حيات چيست و ظلمات كدامست.
منظور از آب حيات درياى نور است ملكوت درياى نور است و ملك درياى ظلمت و اين درياى نور آب حيات است و در ظلمت است،اسكندرى ميبايد كه در ظلمات يعنى جهان طبيعت رود و از آن بگذرد و بآب حيات رسد.
(انسان كامل ص 163) مولوى گويد:
هلا اى آب حيوان از نوايى
همىگردان مرا چون آسيائى
آبِ خَرابات
-صفا و يك رنگى و تجليات رحمانى كه كدورت باطن و ظاهر را مىزدايد.
حافظ گويد:
خرقۀ زهد مرا آب خرابات ببرد
خانۀ عقل مرا آتش خمخانه بسوخت
چون پياله دلم از توبه كه كردم بشكست
همچو لاله جگرم بىمى و پيمانه بسوخت
آبروى
-الهامات غيبى كه بر دل سالك وارد مىشود آبروى گويند.(كشاف ص 1550).
مغربى گويد:
اى كه عالم را وجود آبرويى مينهى
در بيابان عدم،عالم سرابى بيش نيست
آب روان
-فرح متواتر و آگاهى بر علاقه و پيوند ازلى را آب روان گويند.
و گفتهاند آب روان فرح دل است:
آب زندگانى-آب حيات عراقى گويد:
ساقى بده آب زندگانى
پيش آر حيات جاودانى
مى ده كه كسى نيافت هرگز
بىآب حيات زندگانى
در مجلس عشق مفلسى را
پر كن دو سه رطل رايگانى
شايد كه دهى بدوستدارى
آن ساغر مهر دوستكانى * ساقى بده آب زندگانى اكسير حيات جاودانى مى ده كه نمىشود ميسر بىآب حيات زندگانى هم حضر خجل هم آب حيوان چون از خط و لب شكر فشانى * آب خضر-آب حيات
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 1 صفحه : 4