قديمترين كتابى كه در مورد مسافرت وى به ايران سخن رفته است، كتاب «تحفة العالم» تأليف سيد عبد اللطيف تسترى (شوشترى) است.
اين كتاب در سال 1216 در حدود ده سال پس از وفات محمد بن عبد الوهاب مصادف با حملۀ وهابيان به كربلا و نجف تأليف يافته است و در آن كتاب سفر او را به ايران و اصفهان ذكر كرده است.
ميرزا محمد تقى خان سپهر نويسندۀ «ناسخ التواريخ» در مجلّد مربوط به قاجاريه در شرح حال محمد بن عبد الوهاب چنين گفته است. «وى از عرب باديه بود و به بصره سفر كرد و در نزد يكى از علماى آن شهر كه شيخ محمد مجموعى بود علم دين آموخت و از آنجا به ايران آمد و در اصفهان متوقف شد و در نزد علماى آن ديار به تحصيل علم و ادب و فقه پرداخت.
شيخ محمّد در شهر عينيه رانده شد و در سال 1106 به درعيه از نواحى معروف نجد رهسپار گرديد.
امير درعيه كه محمد بن سعود نام داشت مقدم او را گرامى شمرد و سخنان وى را به مصلحت مقام خود دانست و به شيخ محمد وعدۀ مساعدت و يارى در اشاعه عقايدش داد.
شيخ محمد درعيه را موطن خويش قرار داد، و به مردم آن سامان تفسير قرآن بياموخت و به اصول مذهب خود آشنا ساخت.
چون عدّهاى به مذهب وى گرويدند، آنان را عليه مردم نجد فرمان جهاد داد و ايشان به يارى محمد بن سعود بر نجد و قبايل ساكن در آن حدود غلبه كردند، و شهر رياض را فتح كردند و از آن به بعد آل سعود آنجا را پايتخت خود قرار دادند.
شيخ محمّد ادارۀ امور مردم را به عهده عبد العزيز پسر محمد بن سعود واگذار كرد و خود به عبادت و تدريس پرداخت تا در سال 1206 رخت از جهان بر بست.
شيخ مفهوم توحيد و لا اله الا اللّه را طورى قرار مىداد كه جز معتقدان به اين عقيده موحد ديگرى باقى نمىماند.
وى چنين گويد: لا اله الا اللّه نفى است و اثبات.
قسمت اوّل لا اله دلالت بر نفى جميع معبودات مىكند و قسمت دوم الاّ اللّه عبادت را براى خدايى كه شريك ندارد ثابت مىنمايد.
همچنين گويد: مهمترين چيزى كه خداوند بر آن امر فرموده «توحيد» است كه مقصود از آن منحصر ساختن عبادت به خدا مىباشد و زشتترين چيزى كه خداوند از آن نهى فرموده، شرك است.
محمد جواد مغنيه در كتاب «هذى هى الوهابيه» ، طبع بيروت باستناد به كتب محمد بن عبد الوهاب و آثار ديگر «وهابيان» مىنويسد: به نظر وهابيها هيچ انسانى نه