آنان خوردن مى را جايز دانند و اكسير را «اخت النبوه» گويند و پندارند كه: پيش از رسيدن به چهل سالگى دست يافتن به اكسير امكان ندارد.
گويند: قارون و موسى (ع) و فرعون و حضرت رضا (ع) و حضرت على (ع) در مقام «نقطه» بودند و به اكسير دست يافتند و ذو النون مصرى داراى اين مرتبت بود. «نقطويه» سال را به نوزده ماه و هر ماه را به نوزده روز قسمت كنند و عدد هفت و نوزده را مقدس دارند.
معلوم مىشود كه «بابيه» و «بهائيه» شمار سال و ماه خود را از ايشان اقتباس كردهاند. شاه عباس اوّل فرمان قلع و قمع «نقطويه» را به جرم الحاد در قزوين صادر كرد و درويش خسرو را كه قلندرى نقطوى بود به امر او دستگير نمود به دار آويختند. اتفاقا در آن زمان ستاره دنبالهدارى پيدا شد و منجمان پادشاه ظهور آن ستاره را علامت هلاكت پادشاه بزرگى دانستند و چون او شاه عباس بود از ايشان چاره بخواست.
منجمان گفتند: بهتر است كه تا سه روز كسى را به جاى خويش به پادشاهى بنشانى.
شاه دستور داد كه يوسف تركش دوز را كه نايب درويش خسرو بود براى سه روز بپادشاهى نشاندند، اين واقعه در 1002 هجرى روى داد و آن نقطوى را فداى سلامت شاه ساختند.
پس از آن او نيز در زمرۀ نقطويان كشته شد.
گويند: سبب سياسى قتل عام «نقطويه» ارتباط آن گروه با شيخ ابو الفضل پسر شيخ مبارك وزير اكبر شاه هندى بود و در خانه برخى از ايشان نامههايى از آن يافتند و شيخ ابو الفضل پيشواى «نقطويه» در هند بود و ظاهرا اكبر شاه پسر همايون پادشاه هند به توسط آنان در ايران جاسوسى مىكرد.
امروز اكثر «نقطويه» در لباس دراويش خاكسار بسر مىبرند و عقايد خود را آشكار نمىسازند. -: حروفيه و پسيخانيه.
زندگانى شاه عباس اول، ج 2، ص 338- 344.
مجله يغما سال دوم، ص 310-314 مقالۀ زنده ياد مجتبى مينوى ذيل عنوان سلطنت يوسف تركش دوز.
سيرى در تصوف، ص 144-151.
نميريه
از «غلاة» شيعه پيروان محمد بن نصير نميرى بودند كه در روزگار امام على بن محمد (ص) به امامت (النقى) او گرائيدند و پس از وى به پيامبرى مردى كه محمد بن نصير نميرى بگرويدند.
شيخ طوسى در رجال خود وى را از ياران امام محمد تقى (ع) و در كتاب