از فرق «شيعه» طايفهاى بزرگند كه از سادات هند مانند مولتان و لاهور و دهلى و غير آن مىباشند. جدّ ايشان سيد جلال رازى از جانب عراق به محلى به نام بخارا افتاده است، چون بعضى از ايام به عذاب صحبت مروانيان آنجا گرفتار گرديد و ديد كه در ميان اشرار آن ديار اقامت بسيار دشوار است از روى اضطرار متوجۀ دار الحرب كابل شد و چون به كابل رسيد و دلهاى آن جماعت را مانند اهل بخارا در مرتبۀ سنگ خارا ديد مجاورت ايشان را نپسنديد، و آخر الامر از آنجا به ولايت هند رفت و با اهالى آنجا روزگارى به تقيه مىگذرانيد. بعضى از ايشان كه صاحب فضل و كرامات بودند مانند سيد راجو، حق را جستجو مىنمودند. دست از تقيه بكشيدند.
مجالس المؤمنين، ص 63.
نجاريه
پيروان حسين بن نجّار بودند.
رسعنى در «مختصر الفرق» او را ابو الحسين نجار مصرى و مقريزى او را الحسن بن محمد بن عبد اللّه بن نجار خواندهاند.
شهرستانى ايشان را از «جبريه» شمرده و گويد: ابو عبد اللّه حسين بن عبد اللّه نجّار كه بيشتر «معتزله» رى و حوالى آن بر كيش وى بودند، نخست از ياران بشر مريسى بود و با ابراهيم بن نظام مناظره كرد و فيروزى نيافت و در اين اندوه بمرد (در حوالى 230 ه) وى مردى بافنده پارچه و از متكلمان «مجبره» است و نيز گفتند: تراز و ساز و اهل بم كرمان بود.
او هرگاه سخنى مىگفت: آوازى شبيه خفّاش از وى شنيده مىشد.
اشعرى در «مقالات الاسلاميين» ايشان را «حسينيه» خوانده است.
جرجانى در «تعريفات» مىنويسد: نجاريه ياران محمد بن حسين نجارند كه با اهل سنت در خلق افعال و اين كه استطاعت با فعل است و بنده اكتساب فعل خود كند و نيز با معتزله در نفى صفات وجوديه و نفى