داماد خود را به خلافت فاطمى برداشت. نزار به اسكندريه گريخت و در آنجا قيام كرد ولى بزودى دستگير شده و به قتل رسيد.
فرقۀ «اسماعيليه» پس از امامت مستعلى از هم پاشيده شد و اسماعيليان مشرق از به رسميت شناختن خليفه جديد سرباز زدند و هواخواهى خود را از نزار و فرزندان او اعلام داشتند و ارتباط خويش را با سازمان فاطميان در قاهره قطع كردند. در سال 525 هجرى پس از قتل الآمر پسر و جانشين مستعلى به دست طرفداران نزار بقيه اسماعيليان از قبول خليفۀ جديد امتناع ورزيدند و بر اين عقيده شدند كه پسر شيرخوار آمر به نام طيب كه گم شده بود امام غايب و منتظر است و پس از وى ديگر امامى نخواهد آمد.
در سال 567 هجرى در هنگامى كه العاضد واپسين بازماندۀ خليفه فاطمى در بستر مرگ افتاده بود، سردار كرد او صلاح الدين ايوبى كه در آن زمان فرمانرواى واقعى مصر محسوب مىشد اجازه داد كه خطبه به نام خلفاى عباسى بخوانند و كتابهاى كفرآميز اسماعيليان را جمعآورى و سوزانيدند و پس از دو قرن مصر دوباره به دست اهل تسنن افتاد امّا در سرزمينهاى ديگر فرقۀ اسماعيليه در دو شاخه عمدۀ تقسيم شدند: «مستعلويان» كه هنوز در يمن و هند باقى هستند كه در سرزمين اخير به نام (بهره) معروفند.
عقايد «اسماعيليه» را بدان صورت كه در نزد آنان رايج است بدان علت كه بر سنن و عقايد كيش اسماعيليان فاطمى است «دعوت قديم» نامند.
پس از شكست «دعوت قديم» به دعوت جديدى احتياج پيدا شد كه مؤسس آن نابغۀ ايرانى به نام حسن صباح بود. -اسماعيليه و صباحيه.
مستعلويه به تدريج از مصر در اوايل قرن يازدهم ميلادى به دو كشور يمن مهاجرت كردند و در هند در ايالت گجرات بيش از دويست و شصت هزار مستعلوى اقامت دارند و ايشان را در آنجا بهره يعنى بازرگان مىنامند كه از واژۀ(وهورو Vohoru ) كه در زبان گجراتى به معنى تجارت است نشأت گرفته و اين خود معرف تركيب اجتماعى اين فرقه در آنجا است.
مذاهب الاسلاميين، ج 2 ص 352-356.
فدائيان اسماعيلى، ص 49-55.
طائفه الاسماعيليه، ص 46-61.
اسلام در ايران، ص 320.
مستعمله
در مقابل مهمله كسانى بودند كه قايل به نص پيغمبر (ص) در امامت شدند.
برخى از مستعمله كه از اهل سنت و جماعت و حديث بودند گفتند: