از پيروان ضحاك بن قيس خارجى شيبانى بودند و بر لعن معاويه و عمرو بن عاص و عثمان پيمان بستند و از ايشان برائت جستند.
گويند: روا بود كنيزك مسلمان به كافر فروشند و چون در «دار تقيه» باشند نكاح مسلمان با كافر درست باشد. ولى در جايى كه زير فرمان مسلمان باشد نكاح زن مسلمان با غير مسلمان جايز نيست.
ضحاك آخرين كس از خوارج بود كه در بين النهرين خروج كرد و به كوفه لشكر كشيد و عبد اللّه بن عمر بن عبد العزيز را كه عامل آن شهر بود شكست داد و كوفه را تسخير كرد و سرانجام مروان بن محمد در كفرتوثا با وى روبرو شد و ضحّاك به قتل رسيد.
الحور العين، ص 176.
مشارق الانوار، ص 205.
تبصرة العوام، ص 42.
معارف، ابن قتيبه، ص 181.
كامل، ابن اثير، ج 5 ص 130.
ضراريه
پيروان ضرار بن عمرو كوفى هستند كه از شاگردان و اصل بن عطا بود و سپس با وى خلاف جست. او همۀ كارها را آفريدۀ خدا مىدانست و اختيار و استطاعت را پيش از «فعل» و پس از فعل و با فعل روا مىشمرد و مىگفت: انسان غير از حواس پنجگانه حس ششمى دارد كه در روز قيامت خداوند را به توسط آن حس مىبيند و ماهيت او را در مىيابد.
گويند: پس از رسول خدا «حجت» منحصر به «اجماع» است و آنچه در احكام دين از اخبار آحاد منقول شده است روا نشمرند.
به عقيده ضرار امامت غير قرشى جايز است و اگر قرشى و نبطى هر دو باشند نبطى را بر قرشى برترى دهد و گويد: چون