responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فرق اسلامی نویسنده : مشکور، محمد جواد؛ مدیرشانه چی، کاظم    جلد : 1  صفحه : 292

زندان افكندند. شيخ احمد در زندان درگذشت ولى سيد حسن به وساطت يكى از اعيان دولت مستخلص شد و از دعاوى پيشين خود توبه كرد و در اواخر عمرش در مشهد توطن گزيد.

دايرة المعارف دانش بشر، ص 365.

صاحب الزنج

على بن محمد ورزنينى علوى ملقب به صاحب الزنج از فتنه‌انگيزان بزرگ تاريخ در دورۀ عباسى است كه بسيارى از غلامان عهد عباسى را گرد خود آورد و شورشى عظيم برپا ساخت.

وى در ورزنين يكى از ديه‌هاى رى زاده شد و در روزگار المهتدى باللّه عباسى در 255 هجرى سر به شورش برداشت و غلامان سياه بصره را گرد آورده، بر آن شهر و ابلّه دست يافت، سپس اهواز را بگرفت و شهر واسط را غارت كرد و لشكريان او به سيصد هزار تن مرد جنگى رسيد.

وى خود را على بن محمد بن احمد بن عيسى بن زيد بن على بن حسين بن على بن أبي طالب مى‌خواند. او به سال 249 ه‌ از سامرا به احساء رفت و در هجر مردم را به طاعت خود دعوت كرد.

مردم بحرين (احسا) وى را چون پيامبرى مى‌پنداشتند و در اين ايام بود كه ادعا كرد مرا آياتى چند از امامت دادند و چند سوره از قرآن بر من تلقين گشت و به فكر بودم به كجا روم، ناگاه ابرى بر سرم سايه افكند و از آن خطاب رسيد كه به بصره رو.

او مردم باديه را گفت كه: من يحيى بن عمر علوى ابو الحسن هستم كه در ناحيه كوفه كشته شد و با اين سخنان دروغ بسيارى را بفريفت و با خود همراه ساخت، سپس به بغداد شد و در آن شهر بماند و در آنجا خود را محمد بن احمد بن عيسى بن زيد خواند و گفت علامتهايى بر من آشكار شده است كه آنچه در ضمير ياران من باشد فهم كنم و هر كار كه كنند بدانم. از اين جهت عده‌اى از مردم بغداد به وى گرويدند، سپس به بصره آمده و بر پارچه‌اى اين آيت را بنوشت: «إِنَّ اللّٰهَ اشْتَرىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ. . .» توبه/111. و آن را بر چوبى زد كه بدان كشتى راندند و غلامان بصره را دعوت كرد و بسيار كس از ايشان به خاطر رهايى از بردگى بدو پيوستند و از آنگاه صاحب الزنج لقب يافت، يعنى خداوند زنگيان. پس براى آن غلامان آزاد كرده خطبه خواند و گفت ايشان را صاحب مال و زمين خواهد كرد و سوگند خورد كه به آنها خيانت نكند. در آن موقع صاحبان بردگان بيامدند و گفتند: براى هر غلام پنج درم بگيرد و آنان را بازپس دهد، ولى او نپذيرفت.

او بر كشتى نشست و از دجيل بگذشت

نام کتاب : فرهنگ فرق اسلامی نویسنده : مشکور، محمد جواد؛ مدیرشانه چی، کاظم    جلد : 1  صفحه : 292
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست