فرقهاى از دراويش صوفيه منسوب به شمس الدين ابو الثناء احمد بن ابو البركات محمد بن سيواس يا سيواسىزاده معروف به قره شمس الدين يا شمسى (در گذشته در 1009 ه) بودند.
شمس الدين ابتدا از رؤساى فرقه «خلوتيه» بود و در سيواس مىزيست و گويند: وى مجدد فرقۀ «خلوتيه» است.
از شيخ شمس الدين كتابهايى باقى است كه از جمله گلشن و منازل العارفين مىباشد كه اكثر آنها را به زبان تركى نوشته است.
دائرة المعارف الاسلاميه، ج 13، ص 379.
شمنيه
شمنيه يا سمنيه ظاهرا از فرق بودايى است كه پيش از اسلام در ما وراء النهر مىزيستند و عقايدشان در فلسفه و كلام اسلام تأثير گذاشته است.
محمد بن اسحاق النديم از معتقدان به اين مذهب به نام بنى السمنيه ياد مىكند و گويد: سمنيه از پيروان بودا هستند و پيش از اسلام اكثر مردم ما وراء النهر به اين دين بودند و آنان منسوب به «سمنى» هستند و ايشان بخشندهترين مردم روى زمين هستند زيرا پيامبر ايشان «بوذاسف» به آنان آموخته: بزرگترين كارى كه روا نيست و نبايد انسان به آن معتقد باشد گفتن «نه» در همه كارهاست. آنان در گفتار و كردار از اين اصل پيروى مىكنند و «نه» گفتن در نزد ايشان كار شيطان است و كيش ايشان دفع شيطان مىباشد.
بغدادى در كتاب «الفرق بين الفرق» مكرر از ايشان ياد كرده و آنان را قايل به «تناسخ» دانسته است و گويد: آنان مخالف نظر در علوم عقلى و استدلالند و گويند: چيزى جز از راه حواس پنجگانه درك نشود.
نشوان الحميرى در كتاب «حور العين» مىنويسد: سمنيه از مردم هندند و گفتند كه جهان بطور كلى «قديم» است ولى ندانستند كه آيا آدمى پيش از نطفه بوده و يا نطفه پيش از آدمى، و گفتند: موجود چيزى كه به حواس ظاهر درك شود و اعراض را منكر شدند.
اما اينكه بعضى از دانشمندان سمنيه يا شمنيه را منسوب به بتخانه سومنات دانستهاند درست نيست زيرا اين نام مأخوذ از anamarS است كه در زبان سانسكريت به معنى مرتاض و راهب بودايى است و او كسى مىباشد كه خانه و كاشانهاش را ترك گفته به رياضت و