شريك مخالف عباسيان بود و خونريزيهاى ابو مسلم را خوش نداشت و مىگفت: ما هرگز خاندان رسول (ص) را پيروى نكرديم تا شاهد اين خونريزيها و بيدادگريها نباشيم.
ابو مسلم مخالفتهايى را كه عليه خلافت بنى عباس مىشد اگر چه از طرف شيعيان علوى بود درهم مىشكست.
شريك مىگفت: ما از رنج مروانيان اكنون خلاص يافتيم ما را رنج آل عباس نمىبايد.
از ما حصل اخبار شريك چنين بر مىآيد كه وى از پيروان شيعه علوى بود و با ابو مسلم كه طرفدار عباسيان بوده مخالفت مىكرده است.
تاريخ بخارا، ص 86-89.
تركستاننامه، ص 429.
تاريخ ايران در قرن نخستين اسلامى، ص 78.
البدء و التاريخ، ج 6، ص 74.
زين الاخبار، ص 121.
شعيبيه
پيروان شعيب بن محمد و از فرق «عجارده» از خوارج بودند.
گفتار آنان در بارۀ قدر و استطاعت و مشيت خداوند مانند حازميه است و نام ايشان از آنگاه بلند شد كه پيشواى آنان شعيب با مردى از خوارج كه ميمون نام داشت بر سر وامى به گفتگو برخاست.
چون ميمون از وى وام خويش بازخواست، شعيب گفت: اگر خداى خواهد آن را خواهم داد.
ميمون گفت: اكنون كه خداى خواسته مال من بازده.
شعيب گفت: اگر خدا خواسته بود من ياراى ندادن آن را نداشتم.
ميمون گفت: خداوند تو را به آن كار فرموده و ردّ امانت خواست اوست.
از اين گفتگو عجارده از هم جدايى گزيده بر دو دسته شدند. گروهى از شعيب و دستهاى از ميمون پيروى كردند.
در آن زمان عبد الكريم بن عجرد در زندان حكومت مىزيست، بدو نامه نوشتند. وى در پاسخ نوشت: «ما مىگوئيم: آنچه خداى خواسته، مىشود و آنچه نخواسته نمىشود و هيچ كار زشتى را به خدا نسبت ندهيد.»
اين پاسخ پس از مرگ ابن عجرد به ايشان رسيد. ميمون گفت: پاسخ وى چون گفته اوست، زيرا گويد: ما هيچ كار زشتى را به خدا نسبت ندهيم.
امّا شعيب گفت: سخن من درست چون گفتار اوست، زيرا گفته: آنچه خدا خواسته مىشود و آنچه را نخواسته نخواهد شد.