از فرق «شيعه» پيروان يحيى بن سميط كه بغدادى نام او را يحيى بن شميط و شهرستانى ابن ابى شميط و مقريزى، يحيى بن شميط الاحمسى و علاّمه مجلسى در «بحار الانوار» يحيى بن ابى السبط و فرقۀ او را «سبطيه» آورده است.
اين گروه پس از رحلت حضرت جعفر بن محمد (ع) قايل به امامت پسرش عبد اللّه ملقب به افطح شدند.
شيخ مفيد گويد: عبد اللّه پس از اسماعيل بزرگترين فرزند امام جعفر صادق (ع) بود ولى منزلت و احترامى در پيش او نداشت.
چون عبد اللّه در هنگام مردن پدرش مهترين فرزند بود و در مجلس آن حضرت حضور مىيافت دعوى امامت و جانشينى پدر كرد.
مامقانى در «تنقيح المقال» گويد: يحيى بن ابى السبط مردى خبيث و در حديث ضعيف بود.
المقالات و الفرق، ص 224.
تنقيح المقال، ج 3، ص 308.
سميعيه
پيروان سميع بن محمد بن بشير كوفى بودند و مىگفتند: حضرت موسى بن جعفر (ع) نمرده و هرگز به زندان نرفته و زنده و مهدى قائم است.
چون محمد بن بشير درگذشت، پسرش سميع را جانشين خود ساخت و پيروانش او را امام «واجب الاطاعه» مىدانستند و مىگفتند: او امام است و هر كه را به جانشينى برگزيند امام است و بدين ترتيب تا ظهور حضرت موسى بن جعفر (ع) اين رسم پايدار و برقرار خواهد ماند.
سميع مىگفت كه: مردم بايد حق وى را از اموال خود جدا كنند و تا ظهور قائم به جانشينان او بپردازند.
اينان پندارند كه على بن موسى (ع) [امام رضا «ع»]و كسانى كه از فرزندان موسى بن جعفر (ع) دعوى امامت كردند پاكزاد و نيك سرشت نبودند و به كفر آنان گواهى مىدادند و بردن مال و ريختن خونشان را روا مىداشتند و مىگفتند: چيزى را كه خداوند بر مسلمانان واجب كرده، نماز پنجگانه و روزۀ ماه رمضان است و زكات و حج و ديگر واجبات را انكار مىكردند و همبستر شدن با نزديكان و ديگران را از زنان و امردان جايز مىدانستند و درباره سخن خداوند كه فرمود: «أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرٰاناً وَ إِنٰاثاً. . .» شورى/50، تأويل كرده و گواه خود آوردند.
بايد دانست تأويلى را كه «سميعيه» از آيه فوق كردند درست نيست چه خداوند در آيات 48 و 49 مىفرمايد: «آسمانها و زمين از آن خداوند است، آنچه را كه مىخواهد مىآفريند و به هر كس بخواهد