مقريزى مىنويسد: سليمان بن جرير به روزگار منصور عباسى برخاست. وى اين فرقه را منسوب به سليم بن جرير مىداند.
سليمان در مسأله «بداء» و «تقيه» ، شيعه اماميه را مورد انتقاد و طعن قرار داد و مىگفت: شرط نيست كه امام از نظر علم افضل امت باشد، همان قدر كه بتواند مسلمين را اداره كند كافى است و حتى لازم نيست كه مجتهد و خبير به مواقع اجتهاد باشد و از حرام و حلال سر در بياورد.
سليمان بن جرير همان كسى است كه متهم به قتل ادريس بن عبد اللّه مؤسس دولت ادارسه، در مغرب است كه در توطئهاى به امر هارون الرّشيد او را با زهر مسموم كرد و بكشت. -ادريسيه.
الخطط، مقريزى، ج 2، ص 352.
الفرق بين الفرق، ص 24-148.
الملل و النحل شهرستانى، ص 141-142.
المقالات و الفرق، ص 78-79.
مقالات الاسلاميين، ج 1، ص 135-136.
سمّاعيه
ياران سمّاعه اسدى بودند كه كارهاى شگفت از وى سر مىزد و ادعاى دانستن «سيميا» مىكرد و ايشان از غلاة شيعه به شمار مىروند.
مشارق الانوار، ص 213.
سمعانيه
از اهل تناسخند و قائل به پيغمبرى ابن سمعان بودند. ظاهرا ايشان همان بيانيهاند كه پيروان بيان بن سمعان نهدى بودند. -بيانيه.
التنبيه و الرد، ص 30.
سمعيه
پيروان مردى به نام محمد بن سهل بصرى سمعى بودند، ايشان توبه قاتل قتل عمد را قبول نمىدانستند.
المنيه و الامل، ص 121.
سمكيه
از اصحاب ابو حنيفه بودند و بين ايشان و صدقيه كه از اصحاب شافعى به شمار مىرفتند زدوخوردهايى رخ داد و كار به خونريزى كشيد و به دخالت و ميانجيگرى دولت انجاميد.
احسن التقاسيم، ص 336.
سمنيه
گروهى از دهريان هند هستند كه قائل به تناسخ شدن و منكر وقوع علم از روى اخبارند و گويند: راهى بسوى علم جز از طريق حس نيست. علماى كلام اسلام غالبا از اين فرقه ياد كردهاند. -شمنيه.