ابو مسلميه گويند كه: بعد از رسول «امامت» از آن عباس بود، ابو بكر و عثمان بروى ظلم كردند، و آن خروج بهر آن كرد كه بنى اميه را براندازد و امارت به بنى عباس دهد چنانكه كرد. و اگر او را اعتقاد آن بودى كه امامت از آن امير المؤمنين على (ع) بود، بعد از هلاك بنى اميه به حضرت صادق عليه السلام دادى نه به سفاح، و «راونديه» در اين مذهب تابع ابو مسلم بودند. قومى از ايشان گويند: ابو مسلم زنده است و هيچ چيز از تكاليف و نماز و روزه و زكات و حج واجب نيست و ايمان و دين در دو چيز است: اول معرفت امام، دوم معرفت نگهداشتن. (تبصرة العوام، ص 178،179)
فرقههاى طرفدار ابو مسلم
بركوكيه:
گروهى از معتقدان به ابو مسلم بودند كه در مرو و هرات جاى داشتند. آنان مىگفتند: آن كه به دست منصور كشته شد، شيطان بود كه خود را به صورت ابو مسلم در آورد، بركوكيه تا حدود چهار صد و چهل هجرى در ما وراء النهر مىزيستند، و ايشان از طوايف حلوليه به شمار مىرفتند.
سنباذيه:
سنباذ مردى زردشتى بود كه پيروز اسپهبد نام داشت، و از مردم روستاى اهروانه (آهن) در نيشابور بود، و با ابو مسلم سابقه دوستى داشت و در دستگاه او ترقى كرد و به سپهسالارى رسيد، از آنگاه كه ابو مسلم از رى به نزد خليفه مىرفت، خزائنش را به او سپرد. پس از كشته شدن ابو مسلم سنباذ به خونخواهى او برخاست و قومس و رى را زير فرمان گرفت و خزائن ابو مسلم را به تصرف خود در آورد. گويند: سبب خروج او اين بود كه يكى از اعراب خراسان با كمك عربهاى ديگر دسيسه كرده و پسرش را پنهانى كشته بودند. وى براى انتقام گرفتن از عرب از ياران ابو مسلم شد.
طبرى مىنويسد كه: بيشتر ياران سنباذ از اهل ايالت جبال يا كوهستان بودند. بارى كار او چنان بالا گرفت كه بيش از صد هزار تن به او پيوستند. منصور خليفه عباسى يكى از سرداران خود به نام جمهور بن مرار عجلى را با ده هزار تن به جنگ او فرستاد. اين نبرد به قول طبرى در بين همدان و رى روى داد. سنباذ شكست يافته بگريخت، و در حال فرار در ميان قومس و طبرستان به دست يك ايرانى به نام لويان (لونان) طبرستانى كشته شد (137 ه) .
شهرستانى مىنويسد كه: غاليان را در اصفهان خرميه و كودكيه (بركوكيه) و در رى مزدكيه و در آذربايجان ذقوليه و در جايى ديگر محمره و در ما وراء النهر «مبيضه» يعنى اسپيدجامگان خوانند.
بهافريديه:
در زمان قدرت ابو مسلم در خراسان، مرد زرتشتى الاصلى به نام بهافريد بن ماه فروردين در روستاى خواف