وى مردى گندمگون و نيكو روى و بلند قامت بود و جامۀ سپيد مىپوشيد و سر و ريشش را با حنا خضاب مىكرد.
در زمان مأمون قايل به «قدم قرآن» شد و پس از وى جانشين او معتصم خليفه او را به محنه دچار ساخت و به زندان افكند. وى بيست و هشت ماه در زندان بماند و در 220 هجرى آزاد شد.
متوكل عباسى جبران اين اهانت را كرد و ابن حنبل را بر ديگر علما مقدم داشت، و جز به مشورت او كار نمىكرد.
گويند: ابن حنبل در زندان كتابى در رد «زنادقه» و «جهيمه» نوشت.
او مذهب خاصى در فقه نياورد و تنها در آن فن به مسائلى جواب مىداد كه شاگردانش از او سؤال مىكردند.
ابن قيم فتاوى او را در بيست جلد گردآورى نموده است. چون ابن حنبل از اهل حديث بود و توجهى به «رأى» نداشت بالطبع از مخالفان ابو حنيفه به شمار مىرفت. او گاهى در بين احاديث خود، حديثهاى «ضعيف» را هم آورده و در مسائل دينى و فقهى بيشتر توجه به سلف صالح و صدر اوّل اسلام داشت.
حنابله امروزه گروه كثيرى نيستند ولى مذهب ايشان تا قرن هشتم در بلاد اسلام رواج فراوان داشت.
مقدسى مىنويسد كه: بيشتر مردم اصفهان و رى و شهرزور و غير آن از بلاد ايران مذهب حنبلى داشتند و نام معاويه بن ابى سفيان را احترام مىكردند و در شام و فلسطين عدۀ كثيرى حنبلى بودند.
از بزرگان اين مذهب كه در توسعه و گسترش آن كوشيد تقى الدين احمد بن عبد الحليم بن تيميه (661-728) و پس از او شاگردش ابن قيم در ترويج مذهب حنبلى دنبال كار استاد خود را گرفت.
در قرن دوازدهم هجرى مذهب حنبلى به تبليغ محمد بن عبد الوهاب و شمشير خانواده آل سعود در جزيرة العرب رواج بسيار يافت و به نام مذهب «وهّابى» ، آيين قانونى آن سرزمين گرديد و در بلاد خليج فارس و مصر شايع گشت.
چنان كه گفتيم ابن حنبل از تمسّك به «رأى» تبرّى مىجست و تنها به «كتاب اللّه» و «حديث رسول اللّه» استناد مىجست.
وى آن قدر در استناد به حديث مبالغه كرد كه بزرگان اسلام مثل طبرى و ابن النديم او را از اهل حديث شمردند و نه از مجتهدان.
ابن حنبل از شاگردان شافعى بود سپس از وى جدا شد و مذهب جديدى ابداع كرد و آن را بر پنج اصل بنا نهاد: كتاب اللّه، سنت رسول اللّه، فتاوى صحابه پيامبر، قول بعضى از صحابه كه موافق «كتاب» باشد، تمام احاديث مرسل و