ايشان از فرقه «خوارجند» و از پيروان «حفص بن ابى المقدام» مىباشند. او نخست از اباضيه و پيرو عبد اللّه بن اباض بود، سپس با وى اختلاف جسته گفت كه: مرتبۀ ميان ايمان و شرك، شناختن خداى تعالى است و هر كه خداى را شناخت، ولى پيغمبر، قرآن، بهشت و دوزخ را باور نداشت و گناهان كبيره هم از او سرزد، چون آدمكشى، زنا و ساير گناهان، او كافر است ولى از شرك، پاك و دور است و هر كه به خداى تعالى نادان باشد و او را انكار كند مشرك است.
ايشان عثمان و على (ع) را دشمن مىداشتند و مىگفتند كه: على (ع) همان كسى است كه خداوند دربارۀ او فرمود: «وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيٰاةِ الدُّنْيٰا وَ يُشْهِدُ اللّٰهَ عَلىٰ مٰا فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصٰامِ.» بقره/204.
يعنى: از ميان مردمان كسى است كه سخن وى در زندگانى جهان ترا بشگفت آورد ولى خداوند آنچه را كه در دل اوست، گواهى دهد و او سختترين دشمنان توست.
دربارۀ عبد الرحمن بن ملجم گفتند كه: او همان كسى است كه خدا دربارۀ او فرمود: «وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اللّٰهِ. . .» بقره/207.
يعنى: از مردمان كسى است كه جان خويش را براى خشنودى خدا مىفروشد.
پس از آن گفتند كه: ايمان به كتابهاى آسمانى و پيغمبران به توحيد پيوسته و هركه بدانها كافر شود به خداوند شرك آورده است.
اباضيه از او و سخنانش بيزارى جستند.
الفرق بين الفرق، ص 62.
الملل و النحل بغدادى، ص 77.
مقالات الاسلاميين، ص 170.
التبصير فى الدين، ص 34.
حقايقيه
عبد القاهر بغدادى مىنويسد كه: «كراميه» در خراسان بر سه دستهاند: حقايقيه-طرائقيه-اسحاقيه و چون اين سه فرقه يكديگر را تكفير نكنند از اين رو ما آنان را به شمار يك فرقه آورديم.
-كراميه.
الفرق بين الفرق بغدادى، ص 130.
حقيقيه
فرقهاى از «صوفيه» اند كه طالب وصل به معرفت ذات خداوند هستند، از اين