خود حسن بن صالح بودند و از متكلمان و محدثان زيديه بشمار مىرفتند.
كشّى از «سدير» روايت مىكند كه: به خدمت امام محمد باقر (ع) رسيدم، و سلمة بن كهيل، ابو المقدام ثابت حداد، سالم بن ابى حفصه و كثير النواء با من بودند، در نزد حضرت باقر (ع) ، برادرش زيد بن على نشسته بود، پس آنان روى به آن حضرت كرده گفتند كه ما، على (ع) و حسن (ع) و حسين (ع) را دوست داريم و از دشمنانشان بيزاريم، حضرت فرمود: آرى. سپس گفتند: ما ابو بكر و عمر را دوست داريم و از دشمنانشان بيزاريم.
آنگاه زيد بن على روى به ايشان كرد، و گفت: آيا از فاطمه (س) بيزاريد؟ بتّرتم امرنا بتّركم اللّه، دنبالۀ ما را بريديد، خدا دنبالۀ شما را ببرد.
و از آن روز آنان معروف به بتريه شدند.
مامقانى در كتاب «مقباس الهدايه» مىنويسد: اين فرقه را بوجهى ديگر «بتريّه» نيز خواندهاند به تقديم تاى منقوطه بر باى موحده و اين نظر فاضل كاظمى «در تكملة النقد» است كه حديث فوق را چنين روايت كرده است: «أ تبرءون من فاطمه تبرئتم امرنا تبرئكم اللّه» .
و از آن روز به «تبريّه» يعنى بيزارىجويان ناميده شدند.
رجال كشى، البتريه، ص 422،429،430.
ترجمۀ فرق الشيعة، نوبختى، ص 15،19،28
فرق الشيعة، نوبختى، ص 9،13،57.
الفهرست، لمحمّد بن اسحاق النديم، ص 253.
مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، ص 69-68.
مقياس الهدايه، مامقانى، ضميمۀ رجال ممقانى، ج 3، ص 85.
ابراهيميه
پيروان ابراهيم بن عبد اللّه بن حسن المثنى بن حسن بن على بن أبي طالب (97-145 ه) بودند. وى پس از خروج برادرش محمد بن عبد اللّه بن حسن معروف به نفس زكيه، كه در مدينه بر منصور عباسى خروج كرد (-: محمديه) او نيز در عراق قيام نمود.
گويند: پدر ابراهيم كه عبد اللّه محض نام داشت پس از قيام وليد دوم اموى در ابواء در مجلسى از همه بزرگان بنى هاشم موافقت گرفت، كه پسرش محمد را بعنوان مدعى خلافت بنى اميه بشناسند. بدين ترتيب با محمّد كه در آن هنگام جوانى 32 ساله بوده بيعت شد، ولى امام جعفر صادق (ع) از موافقت با وى سرباز زد، و خروج بنى هاشم را در آن روزگار آشفته مصلحت نديد.