مىشود، يعنى مىتواند آن زن را دوباره عقد نمايد: اوّل: شوهرِ دوم بالغ باشد. دوم: آن كه عقد شوهر دوم هميشگى باشد و اگر مثلاً يك ماهه يا يك ساله او را صيغه كند، بعد از آن كه از او جدا شد، شوهر اوّل نمىتواند او را عقد كند سوم: شوهر دوم از جلو با او نزديكى و دخول كرده باشد به نحوى كه هر دو لذّت برده باشند. چهارم: شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد. پنجم: عدۀ طلاق يا عدۀ وفات شوهر دوم تمام شود.
بهجت : مسأله اگر زنى را دو بار طلاق داد و بعد از طلاق دوباره رجوع كرد يا عقد مجدّد نمود و يا بعد از يك طلاق رجوع و بعد از طلاق ديگر او را عقد كرد، در هر صورت بعد از طلاق سوم، آن زن بر او حرام مىشود؛ ولى اگر زن بعد از طلاق سوم به مرد ديگرى شوهر كند، با شرايط ذيل به شوهر اوّل حلال مىشود يعنى شوهر اوّل مىتواند دوباره او را عقد نمايد: (1 شوهر دوم بايد بالغ باشد. (2 شوهر دوم از جلو با او نزديكى كند كه موجب غسل باشد، و بنا بر أحوط بايد اِنزال شود. (3 عقد شوهر دوم دائمى باشد.4 شوهر دوم طلاقش بدهد يا بميرد. (5 عدّۀ طلاق يا وفات شوهر دوم تمام شود.
مكارم : مسأله هرگاه همسرش را دو بار طلاق دهد بعد عقدش كند و يا به او رجوع كند (و بنا بر احتياط واجب در هر بار نزديكى نمايد و بعد از ديدن حيض و پاك شدن او را طلاق دهد) در مرتبه سوم كه او را طلاق داد آن زن بر او حرام مىشود و تنها در صورتى بر او حلال خواهد شد كه بعد از گذشتن عدّه به عقد دائم شوهر ديگرى درآيد و با او نزديكى كند، سپس او را طلاق دهد، بعد از عدّۀ شوهرِ اوّل، مىتواند با او ازدواج كند.
طلاق خُلْع
[مسأله 2528]
مسأله 2528 طلاق زنى را كه به شوهرش مايل نيست (1) و مهر يا مال ديگر خود را به او مىبخشد كه طلاقش دهد «طلاق خلع» گويند (2)
(1) سيستانى : و از او كراهت دارد. .
اراكى : طلاق زنى كه از شوهرش بسيار بدش مىآيد به نحوى كه ترس از ارتكاب گناه و نافرمانى خداوند دارد. .
(2) سيستانى : [و]در طلاق خلع معتبر است كه كراهت زن از شوهرش به حدّى باشد كه او را به مراعات ننمودن حقوق زناشويى تهديد نمايد.
مكارم : مسأله زنى كه مايل نيست با شوهرش زندگى كند و بيم آن مىرود كه ادامه همسرى آنها باعث گناه شود مىتواند مهر خود، يا مال ديگرى را به او ببخشد كه طلاقش دهد، اين را «طلاق خلع» گويند.
فاضل : مسأله طلاق خلع آن است كه زن به هر علّتى نخواهد با شوهرش به زندگى ادامه دهد و شوهر هم مايل به طلاق دادن او نباشد، ولى زن براى راضى كردن او به طلاق مقدارى مال به او بدهد تا راضى شود او را طلاق دهد. آنچه زن به شوهر مىدهد تا او را راضى به طلاق كند،