(2) گلپايگانى : و سفيه و ممنوع از تصرّف در مال به حكم حاكم شرع بواسطه اِفلاس نباشند.
فاضل : و به جهت سفاهت و يا افلاس، ممنوع از تصرّف در اموالشان نباشند.
(3) نورى : و در حال بلوغ سفيه نباشند.
خوئى : مسأله كسى كه مالش را به ديگرى صلح مىكند، بايد بالغ و عاقل و قصد صلح داشته و كسى او را مجبور نكرده باشد و بايد سفيه هم نباشد.
تبريزى : و مفلس. .
سيستانى : و ممنوع از تصرّف در آن مال بواسطۀ ورشكستگى. .
مكارم : مسأله كسى كه چيزى را به ديگرى صلح مىكند بايد بالغ و عاقل باشد و كسى او را مجبور نكرده و در قصد صلح جدّى باشد، سفيه نباشد (اموال خود را بيهوده مصرف نكند) و نيز حاكم شرع او را از تصرّف در اموالش جلوگيرى نكرده باشد.
صافى : و قصد صلح داشته باشد و سفيه و ممنوع از تصرّف در اموالش به حكم حاكم شرع بواسطۀ افلاس نباشد.
زنجانى : مسأله كسى كه مالش را به ديگرى صلح مىكند بايد بالغ و عاقل بوده و قصد صلح داشته باشد و كسى او را مجبور نكرده باشد و سفيه و مفلّس هم نباشد (توضيح اين دو كلمه در مسأله [2145]گذشت) . البتّه غير بالغى كه مميّز باشد مىتواند براى ديگرى عقد صلح را بخواند، همينطور كسى كه او را مجبور كردهاند و سفيه و مفلس. صلح مميّز غير بالغ يا سفيه با اذن يا اجازه ولىّ و نيز صلح مفلّس با اجازه طلبكاران صحيح مىباشد.
[مسأله 2162]
مسأله 2162 لازم نيست صيغۀ صلح به عربى خوانده شود، بلكه با هر لفظى (1) كه بفهماند با هم صلح و سازش كردهاند صحيح است.
(1) بهجت ، سيستانى ، زنجانى : با هر لفظ يا فعلى. .
مكارم : مسأله صلح را مىتوان با صيغه عربى يا فارسى يا هر زبان ديگرى خواند، بلكه هر اقدام عملى كه به وضوح نشان دهد طرفين مىخواهند به وسيلۀ آن صلح و سازش كنند كافى است.
[مسأله 2163]
مسأله 2163 اگر كسى گوسفندهاى خود را به چوپان بدهد كه مثلاً يك سال نگهدارى كند و از شير آن استفاده نمايد و مقدارى روغن بدهد، چنانچه شير گوسفند را در مقابل زحمتهاى چوپان و آن روغن (1) صلح كند (2) صحيح است ولى اگر (3) گوسفند را يك ساله به چوپان اجاره دهد كه از شير آن استفاده كند و در عوض، مقدارى روغن بدهد (4) اشكال دارد
. اين مسأله، در رسالۀ آيات عظام: مكارم و بهجت نيست
(1) اراكى : و مقدارى روغن. .
(2) گلپايگانى ، صافى : و قرار نگذارند كه روغن حاصل از خود آن شير باشد. .
فاضل : از شير آن استفاده نمايد و با او شرط كند مقدارى از روغن حاصل از خود آن شير را به او بدهد. .