خوئى، سيستانى: در احكام دين در غير ضروريات و قطعيات. .
تبريزى: در احكام دين در غير ضروريات. .
(3) خوئى: بدون سؤال از دليل. .
(4) تبريزى: لازم است. .
(5) نورى: به اين مطلب نيز بايد توجه كرد كه در بسيارى از موارد در خود عمل به احتياط نيز بايد يا مجتهد بود و يا تقليد كرد.
فاضل: مسأله در اصول دين انسان بايد يقين و اعتقاد جزمى داشته باشد و اين يقين از هر دليل و طريقى حاصل شود كفايت مىكند چه به واسطه استدلال و برهان باشد يا از گفته والدين و مبلغين؛ هر چند نتواند استدلال كند و در احكام غير ضرورى دين يا بايد مجتهد باشد و بر طبق اجتهاد خودش عمل نمايد و يا از مجتهد تقليد كند يعنى به دستور او رفتار نمايد و يا در صورتى كه آشنا به كيفيّت احتياط است، عمل به احتياط كند به طورى كه يقين كند تكليف خويش را انجام داده است. مثلاً اگر عدّهاى از مجتهدين عملى را حرام مىدانند و عدّهاى ديگر مىگويند حرام نيست آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحبّ مىدانند انجام دهد و هم چنين واجب است در كيفيّت احتياط نيز احتياط كند، يعنى چنانچه احتياط از چند طريق ممكن باشد بايد طريقى را اختيار نمايد كه مطابق با احتياط باشد.
بهجت: دين اسلام بر اساس اعتقادات صحيح و حق و هم چنين اعمال و دستوراتى در زمينههاى گوناگون بنا شده است. در اعتقادات تقليد جايز نيست هم چنين در اعمال و دستورات غير اعتقادى كه ضرورى دين باشد، تقليد در آن لازم نيست ولى در غير ضروريات اگر شخص مجتهد باشد، يعنى بتواند از روى دلايل شرعى وظيفۀ خود را تشخيص دهد، بايد طبق نظريۀ خود عمل كند و در غير اين صورت عقل براى او دو راه معيّن خواهد كرد: الف «تقليد» يعنى طبق فتاوى و نظريات مجتهدى كه واجد شرايط است عمل كند. ب «احتياط» يعنى بر اساس نظريۀ تمامى و يا گروهى از مجتهدين وظيفۀ خود را انجام دهد. به اين معنى كه اگر مجتهدى كارى را جايز و ديگرى حرام مىداند، آن كار را ترك كند و اگر مجتهدى كارى را واجب و ديگرى مباح مىداند، آن را به جا آورد.
مكارم: مسأله هيچ مسلمانى نمىتواند در اصول دين تقليد نمايد بلكه بايد آنها را از روى دليل به فرا خور حال خويش بداند ولى در فروع دين يعنى احكام و دستورات عملى، اگر مجتهد باشد (يعنى بتواند احكام الهى را از روى دليل بدست آورد) به عقيدۀ خود عمل مىكند و اگر مجتهد نباشد بايد از مجتهدى تقليد كند، همان گونه كه مردم در تمام امورى كه تخصّص و اطّلاع ندارند به اهل اطّلاع مراجعه مىكنند و از آنها پيروى مىنمايند. و نيز مىتواند عمل به احتياط كند، يعنى در اعمال خود طورى رفتار نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است، مثلاً اگر بعضى از مجتهدين كارى را حرام و بعضى مباح مىدانند، آن را ترك كند و يا اگر بعضى آن را مستحبّ و بعضى واجب مىدانند آن را حتماً به جا آورد، ولى چون عمل به احتياط مشكل است و احتياج به اطّلاعات نسبتاً وسيعى از مسائل فقهى دارد، راه براى تودۀ مردم غالباً همان مراجعه به مجتهدين و تقليد از آنها است.