و امّا عمل جوارح و اعضا:پس مقصود كلّى از آنها تعمير اعضا است به طاعات و عبادات.و آن ميسّر نمىشود مگر به پاك كردن آنها از معاصى و گناهان.پس اين طهارت،نصف عمل اعضا و جوارح است.و همچنين است طهارت از حدث و خبث.
و از اين روست كه پيغمبر-صلّى اللّه عليه و آله-فرمود:«پاكيزگى نصف ايمان است». [1]
و مراد آن است كه:پاك ساختن ظاهر،از خباثات و نجاسات،و اعضا و جوارح،از معاصى و سيّئات،و دل از اخلاق ذميمه و غير خدا،نصف ايمان است.
چنان گمان نكنى كه مراد آن حضرت آن است كه:مجرّد پاك ساختن ظاهر،به ريختن آب،نصف ايمان است اگر چه جوارح و اعضا به معاصى ملوّث،و دل به نجاسات اخلاق ذميمه متنجّس باشد!بلكه مراد حضرت چهار مرتبه طهارت است،كه بعضى به بعضى ديگر موقوف است،زيرا دل آدمى از غير خدا پاك نمىشود تا نفس او از اخلاق ذميمه پاك نگردد.و نفس از آنها پاك نمىشود تا اعضا و جوارح از لوث گناهان،پاك نگردد.و اعضا از گناهان طاهر نمىشود تا از ظاهر بدن ازاله حدث و خبث نگردد.و كسى را كه ديده بصيرت نابيناست از طهارت و پاكيزگى همين مرتبه اوّل را مىفهمد.و سعى مىكند در تنظيف و پاكيزگى ظاهر و شستن جامۀ خود و تحصيل آبهاى جارى،و وسواس در امر نجاسات.و چنان پندارد كه:پاكيزگىاى كه خواستهاند همين است و بس! بلكه بسيارى از اهل اين زمان،از طريقۀ پيشينيان غافل،و به شيوۀ بزرگان دين جاهلاند،كه ايشان پاى برهنه در كوچهها راه مىرفتند.و بر روى زمين مىنشستند و مىخوابيدند.و دستهاى خود را به جامههاى خود پاك مىكردند.و تا يقين به نجاست چيزى نمىكردند از آن اجتناب نمىكردند.و اين رفتار ايشان بود.و اهل اين روزگار،هر گاه چنين كسى را به اين حالت ببينند او را ملامت و سرزنش مىكنند.بلكه قيامت بر پا مىنمايند.و خود را چون زنان بيارايند و مشّاطگى را پاكيزگى و طهارت نام مىنهند.و حال آنكه همۀ اعضا و جوارح ايشان از نجاسات گناه ملوّث،و دل ايشان از كثافات اخلاق ذميمه آلوده،پاى تا سر به قاذورات معاصى و رذايل اخلاق ذميمه فرو رفته و از آن مضايقه نمىكنند.و اگر مسلمانى را ببينند كه:اندكى جامۀ او چرك است از او نفرت مىكنند.و اينها همه از تلبيسات شيطان است.
و بدان كه:بيان شرح طهارت نفس و دل،و آداب آن به طريقى است كه در اين كتاب مذكور شد.و بيان طهارت اعضا و جوارح از گناهان،در كتب اخلاق و فقه