و فرمودند:«بسا صاحب دو جامه كهنه كه كسى اعتنايى به او نمىكند كه اگر خدا را قسم دهد قسم او را ردّ نمىكند.و چون گويد:خدايا مرا بهشت عطا كن به او عطا مىفرمايد،و ليكن از دنيا هيچ چيز به او ندهد». [1]
و نيز از آن سرور مروى است كه:«اهل بهشت كسانى هستند ژوليده مو و غبار آلوده،كه بجز دو جامه كهنه ندارند.و كسى اعتنا به ايشان نمىكند.اگر در در خانه أمرا إذن دخول طلبند اذن نمىيابند.و چون از براى خود زنى خطبه كنند كسى قبول نكند و خطبه ايشان را اجابت ننمايد.و چون سخن گويند به سخن ايشان گوش ندارند.
خواهشهاى ايشان در سينههايشان مانده و حاجتهايشان برنيامده.اگر نور ايشان را در ميان اهل قيامت قسمت كنى همه را فرو گيرد». [2]
تهىدست مردان پر حوصله بيابان نوردان بىقافله
كشيده قلم بر سر نام خويش نهاده قدم بر سر كام خويش
به سر وقتشان خلق كى ره برند كه چون«آب حيوان»[1] به ظلمت درند و نيز فرمودند كه:«خداى-تعالى-مىفرمايد:پر نفعترين دوستان من،بندۀ مؤمنى است خفيف المئونه،كه از نماز خود لذّت يابد.و عبادت پروردگار خود را نيكو به جا آورد.و در پنهان و آشكار خدا را عبادت كند.و اسم او در ميان مردمان گم باشد.
و انگشتنماى ايشان نباشد،و بر اين صبر كند.مرگ به او روى آورد در حالتى كه ميراث او اندك باشد،و گريه كنندگان بر او كم باشند». [3]
در بعضى اخبار وارد شده است كه:«پروردگار عالم در مقام منّت بر بعضى از بندگان خود مىفرمايد كه:آيا انعام بر تو نكردم؟آيا تو را از مردم پوشيده نداشتم؟آيا نام تو را از ميان مردم كم نكردم؟». [4]
بلى:چه نعمتى از اين بالاتر كه كسى خداى خود را بشناسد و به قليلى از دنيا قناعت كند.نه كسى را شناسد و نه كسى او را.چون شب در آيد بعد از اداى واجب خود به أمن و استراحت بخوابد.و چون روز داخل شود بعد از گزاردن حقّ پروردگار،به خاطر جمع به شغل خود پردازد.
مگو جاهى از سلطنت بيش نيست كه ايمن تر از ملك درويش نيست
گدا را چو حاصل شود نان شام چنان خوش بخسبد كه سلطان شام