مواضعى كه در آنجا مشهور هستى،و أهالى آن در صدد احترام تو هستند مسافرت و هجرت كنى و به مواضعى كه در آنجا گمنام باشى مسكن نمايى.و مجرّد گوشه نشينى در خانه خود در آن شهرى كه مشهورى فايده نمىبخشد،بلكه غالب آن است كه:قبول عامه و حصول جاه از آن بيشتر حاصل شود.پس بسا كسان كه در شهر خود در خانه نشسته و در،بر روى خود بسته و از مردم كناره كرده و به اين سبب ميل دلها به ايشان بيشتر و آن بيچاره اين عمل را وسيله تحصيل جاه قرار داده و چنين مىداند كه ترك دنيا كرده!هيهات،هيهات،فريب شيطان را خورده.نظر به قلب خود افكند كه اگر اعتقاد مردم از او زايل شود و در مقام مذمّت و بدگويى برآيند چگونه دل او متألّم مىگردد.و نفس او مضطرب مىشود.و در صدد چاره جويى او برمىآيد،بداند كه:
حبّ جاه او را برگوشه نشينى واداشته.
و عمده در علاج اين صفت،قطع طمع كردن است از مردم.و اين حاصل نمىشود مگر به قناعت،زيرا هر كه قناعت را پيشه خود كرد از مردم مستغنى مىشود.و چون از ايشان مستغنى شد دل او از ايشان فارغ مىگردد.و ردّ و قبول مردم در نظر او يكسان مىنمايد.بلكه هر كه از اهل معرفت باشد و او را طمعى به كسى نباشد مردم در نظر او چون چهار پايان مىنمايند.
و از جمله معالجات عمليّه حبّ جاه آنكه:از چيزى كه باعث زيادتى حبّ جاه و حرمت تو باشد احتراز كنى.و أمورى را كه موجب سقوط وقع تو باشد مرتكب گردى، مادامى كه منجر به خلاف شرعى نشود.و بسيار در أخبار و آثارى كه در مذمّت جاه رسيده تتبّع نمايى.و فوايد ضدّ آن را كه گمنامى و«خمول» [1] است به نظر در آورى.
فصل:شرافت گمنامى و بىاعتبارى
بدان كه:ضدّ حبّ جاه و شهرت-چنان كه اشاره به آن شد-محبّت گمنامى و بىاعتبارى خود در نظر مردم است.و آن شعبهاى است از زهد.و از جمله صفات حسنه مؤمنين و خصال پسنديده مقرّبين است.
از حضرت رسول-صلّى اللّه عليه و آله-مروى است كه فرمودند:«به درستى كه خدا دوست دارد پرهيزكاران گمنام پوشيده و پنهان را،كه چون غايب شوند كسى جستجوى ايشان نكند.و هرگاه حاضر شوند كسى ايشان را نشناسد.دلهايشان چراغهاى هدايت،كه باعث نجات ديگران از ظلمت مىشود». [2]