در ميان نهد،زيرا:هر دوستى را نيز دوستى است،و هرگاه نتوانى راز خود را نگاهدارى،چگونه ديگرى راز تو را نگاه مىدارد.
منه در ميان راز با هر كسى كه جاسوس همكاسه ديدم بسى
سكندر كه با شرقيان حرب داشت در خيمه گويند در غرب داشت
چو بهمن به زابلستان خواست شد چپ آوازه افكند و از راست شد
اگر جز تو داند كه عزم تو چيست بر آن رأى و دانش ببايد گريست و اين صفت،هيچ طايفه را اين قدر در كار نيست،كه سلاطين و الاتبار را.و پوشيدن اسرار،از شرايط سلطنت و جهانبانى،و از مهمات ضوابط كشورستانى است.چون ايشان را دشمنان و مدعيان بسيار،و هرگاه بر مكنون ضمير پادشاه مطلع شوند،در صدد تدارك بر مىآيند.پس بايد از محرمان و دانايان و امناى دولت نيز اسرار را مخفى دارند،كه محرم را نيز محرمى باشد.و بسا باشد كه منجر به هلاكت و فساد مىگردد.
چون،مهدى عباسى پسران خود:هادى و هارون را به ترتيب وليعهد كرد،بعد از وفات او ابتدا هادى به سرير خلافت متمكن شد.در صدد خلع هارون،و بيعت كردن مردم با پسرش جعفر برآمد.و هر چند هارون را به اين امر تكليف كرد،تن در نداد.
هادى علاج را منحصر در قتل برادر ديده،از اين مقوله با بعضى از اركان دولت و اهل حرم باز گفت.خيزران،مادر هادى و هارون از اين،بو برده،نظر به فرط محبتى كه با هارون داشت،هادى را به شربتى مسموم روانه ملك نيستى گردانيد.
گر آرام خواهى در اين آب و گل مگو تا توانى بكس راز دل و هرگاه كسى خواهد كه ملكۀ كتمان اسرار،او را حاصل شود،بايد از اظهار و اخبار و ابراز ارادتى كه چندان اعتنائى به آنها نيست خود را نگاه دارد،و نفس خويش را به اين عادت دهد،تا ملكه از براى او حاصل گردد.
صفت يازدهم:سخن چينى و نمّامى و مفاسد آن
و اين رذلترين افعال قبيحه،و شنيعترين همه است.و صاحب اين صفت،از جمله اراذل ناس و خبيث النفس است.بلكه از كلام الهى مستفاد مىشود كه:هر سخن چينى ولد الزنا است.