و وارد شده است كه:«از جملۀ خبائث آن است كه سرّ برادر خود را فاش كنى». [1]
عبد اللّه بن سنان به حضرت امام جعفر صادق-عليه السّلام-عرض كرد كه:«رسيده است كه:عورت مؤمن بر مؤمن حرام است.فرمود:بلى.عرض كرد كه:مراد،عورتين او است؟.فرمود:نه چنين است،بلكه فاش كردن سرّ اوست». [2]
و ضد اين عمل،كه نگاهدارى راز،و كتمان اسرار باشد.از افعال محموده و نتيجه قوّت نفس،و شهامت آن است.
به پير ميكده گفتم كه چيست راه نجات
بداد جام مى و گفت راز پوشيدن حضرت پيغمبر-صلّى اللّه عليه و آله-و محرم راز خداوند اكبر مىفرمايد:«خوشا به حال بندهاى كه گمنام باشد،خدا او را شناسد و معروف مردم نباشد،چنين اشخاص، چراغ راه هدايت،و سرچشمه علم و حكمتند.هر فتنه ظلمانى به واسطه ايشان روشن مىشود.نه فاش كننده اسرارند،و نه بردارندۀ پرده از كار،و نه در صدد جفا و آزار.از ريا دور،و از خودنمائى مهجورند». [3]
و از حضرت امير المؤمنين-عليه السّلام-مروى است كه:«مبادا از آن اشخاص باشيد كه پرده در،و فاش كنندۀ رازها هستند،به درستى كه:خوبان شما كسانى هستند كه:چون كسى به ايشان نگاه كند به ياد خدا افتد.و بدان شما كسانى هستند كه:سخن چينى مىنمايند و جدائى ميان دوستان مىافكنند،و در صدد تفتيش عيوب مردم هستند». [4]
و مخفى نماند كه:رازدارى بر دو نوع است:يكى راز ديگران را نگاهداشتن،و آن، آن است كه مذكور شد.و ديگرى،اسرار خود را پوشيدن و آشكار نكردن.و اين نيز از جمله لوازم،و فاش كردن آنها از ضعف نفس و سستى عقل است،زيرا:اسرار آدمى از دو حال بيرون نيست:يا كاشف از دولت و سعادت و نيك فرجامى است،يا مخبر از نكبت و شقاوت و ناكامى.و بر هر دو تقدير،كتمان اولى است.چون اگر از قبيل اول است،اظهار آن موجب زيادتى عداوت دشمنان،و حسد ابناى زمان،و توقّع ارباب طمع و دون همّتان مىشود.و اگر از مقولۀ دوم است،بروز آن باعث شماتت دشمنان،و اندوه دوستان،و خفت در نظر ظاهر بينان مىگردد.و بسا باشد كه بر افشاى اسرار، مفاسد بسيار مترتّب گردد.و از اين جهت منع شده است كه:كسى راز خود را با دوستان