responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معراج السعادة نویسنده : النراقي، المولى احمد    جلد : 1  صفحه : 462

مرتبه‌اى هست.و اگر نعمتى به او برسد غمناك و افسرده خاطر مى‌شود.و گاه چنان تصوّر مى‌كند كه:خود او را منزلتى در نزد خدا نيست كه:انتقام او را از دشمن بكشد.و از اين خيالها مرضى ديگر به سواى حسد در نفس او حاصل مى‌شود.

سوّم:از اسباب حسد،حب اشتهار و آوازه است،بدون قصد مطلبى ديگر.پس كسى كه نام و آوازه را دوست داشته باشد،و شهرت در اطراف عالم را طالب باشد،و خواهد در امرى كه دارد از شجاعت يا شوكت يا علم يا عبادت يا صنعت يا جمال يا غير اين‌ها،مشهور و معروف عالم گردد،و او را يگانه عصر و نادره دهر و فريد روزگار و وحيد زمان خوانند.و چون بشنود كه ديگرى نظير اوست در اقصاى عالم يا يكى از بلاد بعيده،بر وى حسد مى‌برد،اگر چه هرگز يكديگر را نديده بلكه نخواهند ديد،از بدگوئى او شاد مى‌شود.بلكه به مردن او شگفته خاطر مى‌گردد،تا كسى در عالم مقابل او نباشد.

چهارم:ترسيدن از بازماندن از مقصود و مطلوب خود است.و اين مخصوص دو نفرى است كه هر دو يك چيز را طالب باشند،مثل اينكه:دو نفر قصد ايالت و حكومت يك شهرى را داشته باشند،كه اين سبب حسد هر يك بر ديگرى مى‌شود،اگر چه عداوتي ميان آن دو نفر نباشد.پس هر يك از اين‌ها مى‌خواهد كه نعمتهاى آن ديگرى زايل شود تا اسباب تحصيل آن مطلب را نداشته باشد،و از آن عاجز گردد،تا شايد به اين وسيله آن مطلب از براى او حاصل شود.

و از اين قبيل است:حسد زنانى كه يك شوهر دارند بر يكديگر.چون هر يك تمامى التفات شوهر را از براى خود مى‌خواهد.و حسد برادران با هم در قرب و مرتبه در نزد پدر.و حسد مقربين پادشاه و خواص او با يكديگر.و حسد واعظين و فقهائى كه اهل يك شهرند باهم.

پنجم:از اسباب حسد،«تعزّز»است.و آن عبارت است از اينكه:بر او گران باشد كه يكى از امثال و اقران او،يا شخصى كه از او پست‌تر باشد از او بالاتر شود.و چنان گمان كند كه اگر آن شخص را ثروتى،يا عزّتى حاصل شود بر او تكبّر خواهد كرد،و او را بهتر خواهد شمرد،و او طاقت تحمل آن را نخواهد داشت.پس به اين جهت طالب آن است كه آن نعمت به او نرسد.

ششم:از اسباب حسد،تكبّر است.و آن عبارت است از اينكه:در طبع انسان، رفعت و بلندى نسبت به بعضى از مردم باشد و بخواهد كه آن بعض،مطيع و منقاد او باشد،و از فرمان او تجاوز نكند.و مى‌خواهد كه:قطع اسباب سركشى از او نموده باشد.

و چون نعمتى به او برسد چنان تصور كند كه او ديگر متحمل تكبر او نخواهد شد و از متابعت او سرباز خواهد زد.يا آنكه داعيه برابرى و يا برترى با او خواهد داشت.از اين

نام کتاب : معراج السعادة نویسنده : النراقي، المولى احمد    جلد : 1  صفحه : 462
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست