ما آبروى فقر و قناعت نمىبريم با پادشه بگوى كه روزى مقرّر است چگونه چنين نباشد و حال آنكه حق تعالى مىفرمايد: «وَ مٰا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاّٰ عَلَى اللّٰهِ رِزْقُهٰا» يعنى:«هيچ جاندارى نيست مگر اينكه روزى او بر خداست». [1]
و نيز مىفرمايد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللّٰهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاٰ يَحْتَسِبُ » يعنى:«هر كه پرهيزكارى كند خدا او را از هر غمى،راه نجات مىبخشد.و روزى او را مىرساند از جائى كه گمان نداشته باشد». [2]
و حضرت رسول-صلّى اللّه عليه و آله-فرمود:«كه قرار داد خدايى آن است كه روزى بندۀ مؤمن را نرساند مگر از جايى كه گمان نداشته باشد».
و بايد هر كسى در امر زندگانى و گذران خود نگاه به بالاتر از خود نكند.بلكه نظر به پستتر از خود نمايد.و اطاعت شيطان را نكند،زيرا كه:آن لعين نظر هر كسى را در امر دنيا به بالاتر از خود مىاندازد و به او مىگويد كه:هان!فلان و فلان را ببين چگونه تنعّم مىكنند؟و چه طعامهاى لذيذى مىخورند؟و چه لباسهاى نيكو مىپوشند؟خود را از آنها پستتر مكن.و در طلب دنيا،سستى منماى.
و در كار دين چشم آدمى را به پستتر از خود مىگشايد و مىگويد:چرا خود را زحمت مىدهى و تعب مىكشى و چنين از خدا مىترسى!فلان و فلان از تو عالمترند و اين قدر نمىترسند.
صفت چهارم:طمع و مفاسد آن
و آن عبارت است از:توقع داشتن در اموال مردم.و آن نيز يكى از فروع محبت دنياست.و از جمله رذايل مهلكه و صفات خبيثه است.و حضرت رسول-صلّى اللّه عليه و آله-فرمود:«زنهار كه گرد طمع نگردى كه آن فقر حاضرى است». [3]
و حضرت امير المؤمنين-عليه السّلام-فرمود كه:«از هر كه خواهى استغنا كن تا مثل و نظير آن باشى.و به هر كه مىخواهى احسان كن تا بزرگ و امير او باشى.و از هر كه مىخواهى طمع كن تا بنده و اسير او باشى». [4]
و بندگى و خادمى طامع،امرى است ظاهر و روشن.همچنان كه مشاهده مىشود كه:
صاحبان همّت و مناعت طبع،نه كوچكى سلطان را مىكند و نه تملّق امير و وزير را