مىگذشت تا مىآمد،به نزد مساكين،پس با ايشان مىنشست و مىگفت:مسكينى هستم با مساكين نشسته». [1]
و مروى است كه:«پدر و پسرى از مؤمنين بر حضرت امير المؤمنين-عليه السّلام- وارد شدند حضرت برخاست و ايشان را اكرام نمود و بر صدر مجلس نشانيد و خود در برابر آنها نشست و فرمود كه:طعامى آوردند و خوردند سپس قنبر آفتابه و طشتى آورد تا دست ايشان را بشويد،حضرت از جاى برجست و آفتابه را گرفت كه دست آن مرد را بشويد آن مرد خود را بر خاك ماليد و عرض كرد كه:يا امير المؤمنين چگونه راضى شوم كه خدا ما را بيند و تو آب به دست من بريزى؟حضرت فرمود:بنشين و دست خود را بشوى خدا تو را و برادرى از شما را مىبيند كه هيچ فرقى نداريد و برادرتان مىخواهد به جهت خدمت تو در بهشت ده برابر همه اهل دنيا به او كرامت شود.پس آن مرد نشست پس حضرت فرمود كه:قسم مىدهم تو را به حقّ عظيمى كه من بر تو دارم كه مطمئن دست خود را بشوى همچنان كه اگر قنبر آب به دست تو مىريخت.پس حضرت دست او را شست...». [2]
از حضرت امام جعفر صادق-عليه السّلام-مروى است كه:تواضع،اصل هر شرف و بزرگى نفيس،و مرتبه بلندى است.و اگر تواضع را زبانى بود كه مردم مىفهميدند،از حقايق عاقبتهاى پنهان خبر مىداد.و تواضع آن است كه:از براى خدا و در راه خدا باشد و ماسواى اين مكر است.و هر كه از براى خدا تواضع و فروتنى كند خدا او را شرف و بزرگى مىدهد بر بسيارى از بندگانش.و از براى اهل تواضع،سيمائى است كه ملائكه آسمانها و دانايان اهل زمين ايشان را مىشناسند.و از براى خدا هيچ عبادتى نيست كه آن را بپسندد و قبول كند مگر اينكه در آن تواضع است.و نمىشناسد آنچه در حقيقت تواضع است مگر بندگان مقرّبى كه به وحدانيّت خدا رسيدهاند.
خداى-تعالى-مىفرمايد كه:بندگان خدا كسانىاند كه در روى زمين با تواضع راه مىروند.و خداوند-عزّ و جل-بهترين خلق خود را به تواضع امر فرمود و گفت:
«وَ اخْفِضْ جَنٰاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ » 3و تواضع مزرعۀ خشوع و خضوع و خشيت و حياست.و شرف تامّ حقيقى سالم نمىماند مگر از براى كسى كه متواضع باشد در نزد خدا». [4]