كوهها،بر من كجا قرار خواهد گرفت پس كشتى بر آن قرار گرفت». [1]
و از جملۀ فوايد شكسته نفسى آن است كه:در نزد همه مردم بزرگ و محترم است.
و همۀ دلها او را دوست مىدارند،به خلاف كسى كه خود را بزرگ مىشمارد،كه البته از دلها دور و مردم از او در نفورند.
صفت پانزدهم:كبر و فرق آن با عجب
و آن عبارت است از حالتى كه آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند و اعتقاد برترى خود را بر غير داشته باشد.و فرق اين با عجب،آن است كه:آدمى خود را شخصى داند، و خود پسند باشد،اگر چه پاى كسى ديگر در ميان نباشد،ولى در كبر،بايد پاى غير نيز در ميان آيد تا خود را از آن برتر داند و بالاتر بيند.و اين كبر،صفتى است در نفس و باطن.و از براى اين صفت،در ظاهر،آثار و ثمرات چندى است كه اظهار آن آثار را تكبّر گويند.
و آن آثارى است كه:باعث حقير شمردن ديگرى و برترى بر آن گردد،مانند:
مضايقه داشتن از همنشينى با او،يا همخوراكى با او،يا امتناع در پهلو نشستن با او،يا رفاقت او،و انتظار سلام كردن و توقّع ايستادن او،و پيش افتادن از او در راه رفتن،و تقدّم بر او در نشستن،و بىالتفاتى با او در سخن گفتن،و به حقارت با او تكلم كردن،و پند و موعظه او را بىوقع دانستن،و امثال اينها.
و از جمله آثار كبر است خرامان و دامن كشان راه رفتن.و بعضى از اين افعال گاهى از حسد و كينه و ريا نيز نسبت به بعضى صادر مىشود،اگر چه آدمى خود را از او بالاتر هم نداند.
و بدان كه:كبر از اعظم صفات رذيله است،و آفت آن بسيار،و غائله آن بىشمار است.چه بسياراند از خواص و عوام كه به واسطه اين مرض به هلاكت رسيدهاند.و بسى بزرگان ايام،كه به اين سبب گرفتار دام شقاوت گشتهاند.اعظم حجابى است آدمى را از وصول به مرتبه فيوضات،و بزرگتر پردهاى است از براى انسان از مشاهده جمال سعادات،زيرا كه:اين صفت،مانع مىگردد از كسب اخلاق حسنه.چون به واسطه اين صفت،آدمى بر خود بزرگى مىبيند،كه او را از تواضع و حلم،و قبول نصيحت،و ترك حسد و غيبت و امثال اينها منع مىكند.بلكه خلق بدى نيست مگر اينكه صاحب تكبّر محتاج به آن است به جهت محافظت عزّت و بزرگى خود.و هيچ صفت نيكى نيست مگر اينكه از آن عاجز است به سبب بيم فوت برترى خود.و از اين جهت آيات و اخبار در مذمت و انكار بر آن خارج از حيّز شمار و تذكار است.