بدان كه:همچنان كه مذكور شد ضد بدگمانى به خدا و خلق،حسن ظن به آنها است.
و فوايد آن بسيار،و ثمرات آن بيرون از حد شمار است.و اخبارى كه در فضيلت حسن ظن به خدا وارد شده است قبل از اين مذكور و فايده آن معلوم گرديد.و بيان شد كه:آن باعث نجات و نشاط در عبادات و محبت به خدا است،كه اعلاى مقامات است.
پس بر هر بنده لازم است كه:او را به خود هزار مرتبه مهربانتر از پدر و مادر بداند. [1]
و همچنين بر او لازم است كه:گمان بد به هيچ يك از مسلمين نبرد.و گفتار و كردار ايشان را حمل بر بدى ننمايد.بلكه هر عملى از هر كه مىبيند و هر سخنى از هر كه مىشنود بايد آن را به بهترين محامل حمل كند و تكذيب او را نكند.و اگر احتمال بدى به خاطر او گذرد،و هم خود را خطاكار شمرد و خود را بر آن ندارد،تا چون چندى گذرد اين صفت ملكه او مىشود و بدگمانى از خاطر او مرتفع مىگردد.
بلى اگر گمان بدى نسبت به كسى كند كه اگر گمان او راست و مطابق واقع باشد باعث ضرر دينى يا دنيوى باشد لازم است كه حزم و احتياط را به جاى آورد،و امور دين و دنياى خود را به او وانگذارد،تا ضرر و خسران به او مترتب نگردد.
غضب و اسباب آن
صفت نهم غضب است.و آن عبارت است از:حالت نفسانيّه كه باعث حركت روح حيوانى و از داخل به جانب خارج از براى غلبه و انتقام مىشود.و هرگاه شدت نمود باعث حركت شديدى مىشود كه از آن حركت،حرارتى مفرط حاصل،و از آن حرارت دود تيرهاى بر مىخيزد و دماغ و رگها را«ممتلى» [2]مىسازد،و نور عقل را مىپوشاند،و اثر قوه عاقله را ضعيف مىكند.
و به اين جهت در صاحب غضب،موعظه و نصيحت اثرى نمىبخشد.بلكه پند و موعظه،درشتى و شدّت را زياد مىكند.و حركت قوّه غضبيه به اين جهت امرى است كه هنوز واقع نشده است بلكه محتمل الوقوع است.و به جوش آمدن شعله غضب،به جهت دفع آن است،يا به سبب امرى است كه واقع شده،و حركت آن به جهت انتقام است.