responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معراج السعادة نویسنده : النراقي، المولى احمد    جلد : 1  صفحه : 219

بلكه صاحب اين صفت،چون قدم در راه طلب نهاد و در صدد تحصيل مقصود بر آمد نه او را بيم جان است و نه پرواى سر،نه از شمشير مى‌ترسد و نه از خنجر.

و مى‌گويد:

دست از طلب ندارم تا كام من برآيد
يا جان رسد به جانان يا جان ز تن برآيد
و مى‌گويد:

ترك جان گفتم نهادم پا به صحراى طلب
تا در اين وادى مرا از تن برآيد جان ز لب
و چون اين صفت به مرتبه كمال رسيد صاحب آن طالب مقصد اعلى مى‌گردد و ايمان حقيقى از براى او هم مى‌رسد.و مشتاق مرگ مى‌شود.بلكه همچنان كه در اخبار وارد شده:«تحفه‌اى بهتر از مردن در نزد او نيست،و شادى‌اى بالاتر از مفارقت از دنيا از براى او حاصل نمى‌شود».گاهى به زبان حال مى‌گويد:

آن مرد نيم كز عدمم بيم آيد كان نيم مرا خوشتر از اين نيم آيد
جا نيست به عاريت مرا داده خدا تسليم كنم چه وقت تسليم آيد
و زمانى مى‌گويد:

مرگ اگر مردست گو نزد من آى تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من از آن عمرى ستانم جاودان او زمن دلقى [1]ستاند رنگ رنگ
و گاهى مى‌گويد:

اين جان عاريت كه به حافظ سپرده دوست
روزى رخش ببينم و تسليم او كنم
و اين صفت،نتيجه بزرگى ذات و شجاعت نفس است.و بالاترين فضايل نفسانيه و اعظم مراتب انسانيت است،زيرا كه هر كه به جائى رسيد و به مراتب ارجمند،سرافراز گرديد به واسطه اين صفت شد.آرى صاحب اين صفت هرگز خود را به مرتبه پست راضى نمى‌كند و به امور جزئيه دنيه سر فرود نمى‌آورد.

ز آب خرد ماهى خرد خيزد نهنگ آن به كه با دريا ستيزد
پس دامن طلب بر ميان مى‌زند و كمر همت مى‌بندد تا خود را به مراتب بلند رساند.و خداوند عالم در جوهر انسان و جبلت آن،چنين قرار داده كه به هر كارى كمر بندد،و به هر امرى كه پيشنهاد خود سازد و در آن سعى و اجتهاد كند البته از پيش برمى‌دارد و به مطلوب خود مى‌رسد.


[1] خرقه و لباس ژنده و كهنه،در اين جا مراد جان بى‌ارزش است.

نام کتاب : معراج السعادة نویسنده : النراقي، المولى احمد    جلد : 1  صفحه : 219
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست