و همين قدر بس است در مذّمت صفت يأس،كه:آدمى را از محبت خدا كه سر همه فضايل و بالاترين آنهاست باز مىدارد،زيرا كه تا كسى به ديگرى اميدوار نباشد او را دوست نمىدارد.و همچنين اين صفت باعث بازماندن از طاعت و عبادت مىشود، زيرا كه باعث بر عمل،نشاط خاطر و اميدوارى به مكافات آن است.
و آنچه رسيده است در مذمت ظن بد به خدا-چنانكه مذكور خواهد شد-دلالت بر مذّمت اين صفت نيز مىكند.پس بر هر كسى لازم است كه از اين صفت مجتنب باشد.و علاج آن به تحصيل ضدّ آن است،كه صفت رجاء و اميدوارى به رحمت خداست، چنانكه بيايد.
فصل:رجاء و اميدوارى به خدا
ضد يأس از رحمت خدا اميدوارى به اوست،كه آن را صفت رجاء گويند.و«رجاء» عبارت است از:انبساط سرور در دل،به جهت انتظار امر محبوبى.
و اين سرور و انبساط را وقتى رجاء و اميدوارى گويند كه:آدمى بسيارى از اسباب رسيدن به محبوب را تحصيل كرده باشد،مثل انتظار گندم از براى كسى كه تخم بىعيب را به زمين قابلى كه آب به آن نشيند بيندازد،و آن را در وقت خود آب دهد.
اما توقّع چيزى كه هيچ يك از اسباب آن را مهيّا نكرده باشد آن را رجاء نگويند، بلكه غرور و حماقت نامند.مانند انتظار گندم از براى كسى كه تخم آن را در زمين شوره زارى كه بى آب باشد افكنده باشد.
و اگر كسى بعضى اسباب را تحصيل كرده و بعضى را نكرده،كه حصول محبوب مشكوك فيه باشد آن را آرزو و تمنّا گويند،مثل آنكه تخم را به زمين قابلى افكنند اما در آب دادن كوتاهى و تقصير نمايند.
و چون اين را دانستى بدان كه دنيا مزرعه آخرت است.و دل آدمى حكم زمين را دارد.و ايمان چون تخم است.و طاعات،آبى است كه زمين را با آن سيراب بايد كرد.و پاك كردن دل از معاصى و اخلاق ذميمه به جاى پاك كردن زمين است از خار و خاشاك و سنگ و كلوخ و گياهى كه زرع را فاسد مىكند.و روز قيامت هنگام درو كردن است.
پس بايد اميد داشتن بنده به آمرزش را قياس كرد به اميد صاحب زرع،و همچنان كه كسى تخم را به زمين پاك افكند و آن را به موقع آب دهد،و از سنگ و خار و خس پاك سازد،چون چشم به لطف پروردگار داشته بنشيند و اميد گندم به خانه بردن در وقت درو داشته باشد.اين اميد را رجاء گويند و عقلا از آدمى مىپسندند و مدح او را