پس كسى كه مبتلا به اين صفت باشد بايد اول مفاسد آن را در دنيا و آخرت به نظر آورد بعد از آن،هر كارى كه مىخواهد بكند.ابتدا در آن تأمل كند اگر عقل و شرع تجويز آن را كند مرتكب شود والا از آن اجتناب نمايد.و بسا باشد كه معالجه اين صفت موقوف باشد بر اينكه از بعضى چيزها كه احتراز از آن لازم نيست احتراز كند تا به حد وسط بايستد.
جبن
و اما جبن:كه در طرف مقابل تفريط واقع است،آن است كه:از چيزى كه نبايد حذر كرد احتراز نمايد.و اين صفت در نهايت خباثت و موجب هلاكت است،آدمى به سبب آن ذليل و خوار،و زندگانى او تلخ و ناگوار مىگردد.و مردم در جان و مال او طمع مىكنند.و ظلمه دست تسلّط بر او مىگشايند.و صاحب آن مضطرب و بىثبات و كسل و راحت دوست،[راحت طلب]مىشود.و به اين جهت از جميع سعادات باز مىماند.و انواع فضايح و رسوائى را متحمل مىشود.و فحش و دشنام را بر خود مىپسندد.و نام نيك را بر باد مىدهد.
و از اين جهت سيّد رسل-صلّى اللّه عليه و آله-فرمودند كه:«سزاوار نيست كه مؤمن بخيل يا جبان باشد.» [1]و فرمودند كه:«بار پروردگارا!پناه مىگيرم به تو از بخل و پناه مىگيرم به تو از جبن». [2]
و كيفيّت معالجه آن،در بيان صفت خوف،كه از لوازم صفت جبن ناشى از آن است،بيان مىشود.
و ضد اين دو جنس،صفت شجاعت است كه عبارت است از اطاعت قوه غضبيه از براى قوه عاقله،يعنى نترسد از آنچه نبايد ترسيد و حذر كند از آنچه بايد از آن احتراز كند.و اين صفت،اشرف صفات كماليه و افضل ملكات نفسانيه است.و كسى كه اين صفت را نداشته باشد حقيقتا از جمله زنان است و از مردى بىنشان.
از اين جهت كه خداى تعالى در وصف نيكان اصحاب پيغمبر-صلّى اللّه عليه و آله- مىفرمايد:
« أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ » [3]يعنى:«سخت و شديدند بر كفار».