نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 805
267- اى فرزند آدم! غم و اندوه روزى را كه نيامده، بر آن روز كه در آن هستى
تحميل مكن! چرا كه اگر از عمرت باشد، روزيت را خداوند در آن روز مىدهد (و اگر
نباشد اندوه چرا؟).
268- دوست خود را در حدّ اعتدال دوست بدار، چرا كه ممكن است روزى دشمنت گردد
(و نيز) دشمنت را در همين حد دشمن دار، زيرا ممكن است روزى دوست تو شود.
269- مردم در دنيا دو گروهند: گروهى به خاطر دنيا تلاش مىكنند و دنيايشان
آنان را از آخرتشان بازداشته، نسبت به بازماندگان خود از فقر وحشت دارند، ولى از
فقر (معنوى اخروى) خويش را در امان مىدانند؛ لذا عمر خود را در راه منافع ديگران
فانى مىسازند.
گروهى ديگر: به خاطر آنچه بعد از دنياست كوشش مىكنند، امّا سهم آنها از دنيا
بدون عمل به آنها مىرسد؛ آنها هر دو بهره (بهره دنيا و بهره آخرت) را با هم
مىبرند و هر دو سرا را با هم مالك مىشوند.
در درگاه خداوند آبرومند خواهند بود، به گونهاى كه هرچه را بخواهند خداوند از
آنها دريغ نمىدارد.
270- مىگويند: در ايّام خلافت عمر بن خطّاب، در نزد او از زيورهاى كعبه و
كثرت آن سخن به ميان آمد، گروهى گفتند:
اگر آن را مىگرفتى و با آن لشگرهاى مسلمين را مجهّز مىساختى، اجرش بزرگتر
بوده، «كعبه» زيور و زينت براى چه مىخواهد؟ «عمر» نيز تصميم گرفت كه چنين كند و
در اين باره از اميرمؤمنان على عليه السلام سؤال نمود.
آن حضرت در پاسخ فرمود:
اين قرآن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد در حالى كه چهار نوع مال وجود
داشت: «اموال مسلمانان» كه آنها را طبق دستور قرآن بين ورثه تقسيم فرمود، «فيىء»
كه آن را بر مستحقّان آن بخش نمود، «خمس» كه آن را در مورد خود قرار داد و «صدقات»
كه آنها را نيز در مواردش صرف كرد، و در آن هنگام زيورهاى «كعبه» بر آن بود و
خداوند آن را بر همان حال گذاشت، نه اين كه از روى فراموشى آن را گذاشته باشد و
وجودش بر او مخفى باشد. بنابراين تو هم آن را بر همان حال كه خدا و پيامبرش آن را
قرار دادهاند باقى گذار.
«عمر» گفت: «اگر تو نبودى رسوا
مىشديم» و زيورهاى كعبه را به حال خود واگذاشت.
271- مىگويند: دو نفر را خدمت آن حضرت آوردند كه از بيت المال سرقت كرده
بودند؛ يكى از اين دو برده بيت المال و ديگرى برده مردم بود.
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 805