responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 799

منظور امام اين است هنگامى كه زنان به اين مرحله برسند «عصبه» يعنى مردان خويشاوند پدرى كه محرم آنان هستند، مانند برادر و عمو به حمايت آنها سزاوارتر از مادرند. و همچنين در انتخاب همسر براى آنها.

و منظور از حقاق مخالفت و درگيرى مادر با عصبه؛ اين در مورد زن است به طورى كه هركدام به ديگرى مى‌گويد: من از تو احقّ هستم. گفته مى‌شود: «حاقَقْتُهُ حِقاقاً» يعنى با او به جدال برخاستم، و گفته شده: مقصود از «نَصُّ الْحِقاق» رشد عقلى است يعنى به مرحله‌اى برسد كه حقوق و احكام درباره او اجرا شود. امّا آن كس كه نصّ الحقائق نقل نموده منظورش از حقايق جمع «حقيقت» است. اين بود تفسيرى كه «ابو عبيد قاسم بن سلام» براى اين جمله كرده است، امّا نظر من اين است كه منظور از «نصّ الحقاق» اين است كه زن به مرحله‌اى برسد كه جايز باشد تزويج كند و اختياردار حقوق خود شود؛ اين در حقيقت تشبيه به «حقاق» در شتر است (طبق عادت عرب كه همه چيز را به شتر تشبيه مى‌كند) چرا كه «حقاق» جمع «حقه و حق» به معناى شترى است كه سه سالش تمام است و آماده بهره بردارى است. «حقائق» نيز جمع «حقه» است، بنابراين هر دو تعبير به يك معنا باز مى‌گردد. هرچند معناى دوّم صحيح‌تر به نظر مى‌رسد.

5-/ و در گفته ديگرى از آن حضرت مى‌خوانيم‌

«ايمان» نخست به صورت نقطه سفيد و درخشانى در دل آشكار مى‌شود و هر اندازه كه ايمان افزايش يابد، سفيدى آن نقطه گسترش مى‌يابد.

«لمظه» همچون نقطه سفيد و امثال آن است كه از همين باب گفته شده است: «فرس المظ» اسب المظ يعنى اسبى كه بر لبش نقطه سفيدى وجود داشته باشد.

6-/ و در گفته هاى آن حضرت آمده است‌

هرگاه انسان طلبى از كسى دارد كه نمى‌داند مى‌پردازد يا خير، واجب است پس از وصول زكات آن را بپردازد.

شريف رضى رحمه الله مى‌گويد: بنابراين «دين ظنون» آن است كه طلبكار نمى‌داند آيا مى‌تواند از بدهكار وصول كند يا نه. گويا طلبكار در حال ظنّ و گمان است، گاهى اميد دارد كه بتواند آن را بستاند و گاهى نه، اين از فصيحترين سخنان است. همچنين هر كارى طالب آن هستى و نمى‌دانى در چه موضعى نسبت به آن خواهى بود، آن را «ظنون» گويند. و گفته اعشى شاعر عرب از همين باب است آن‌جا كه مى‌گويد: «چاهى كه معلوم نيست آب دارد يا نه و از محلّى كه باران گير باشد دور است، نمى‌شود آن را همچون فرات، كه پر از آب است و كشتى و شناگر، ماهى را از پا در مى‌آورد؛ قرار داد».

«جد» چاه قديمى بيابانى را گويند و ظنون آن است كه معلوم نيست آب دارد يا نه.

7-/ در يكى از سخنانش آمده‌

هنگامى كه سپاهى را براى فرستادن به جنگ مشايعت مى‌كرد، فرمود: تا آن جا كه مى‌توانيد از زنان دورى جوييد.

نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 799
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست