نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 649
نامه 43
به «مصقلةبن هبيره شيبانى» فرماندار «اردشير خرّه» (يكى از شهرهاى فارس)
به من درباره تو گزارشى رسيده كه اگر درست باشد و اين كار را انجام داده باشى
پروردگارت را به خشم آورده و امامت را عصيان كردهاى. (گزارش رسيده) كه تو غنايم
مربوط به مسلمانان را كه به وسيله اسلحه و اسبهايشان به دست آمده و خونهايشان در
اين راه ريخته شده، در بين افرادى از باديه نشينان قبيله ات-/ كه تو
رابرگزيدهاند-/ تقسيم مىكنى.
سوگند به كسى كه دانه را در زير خاك شكافت! و روح انسانى را آفريد! اگر اين
گزارش درست باشد، تو در نزد من خوار خواهى شد و ارزش و مقدارت كم خواهد بود، حقّ
پروردگارت را سبك مشمار و دنيايت را با نابودى دينت اصلاح مكن، كه از زيانكارترين
افراد خواهى بود!
آگاه باش! حق مسلمانانى كه نزد من و يا پيش تو هستند در تقسيم اين اموال مساوى
است، بايد همه آنها به نزد من آيند و سهميّه خود را از من بگيرند.
نامه 44
به «زيادبن ابيه» و اين هنگامى بود كه به او گزارش رسيد، معاويه مىخواهد با
ملحق ساختن زياد به فرزندان ابوسفيان وى را بفريبد (چون در نسب زياد سخن بود)
من اطّلاع يافتم كه معاويه نامهاى برايت نوشته، تا عقلت را بدزدد و عزم و
تصميمت را درهم بشكند، از او برحذر باش كه شيطان است. از هر طرف به سراغ انسان
مىآيد ...
از پيش رو، پشت سر، از راست و چپ مىآيد تا در حال غفلت، او را تسليم خود سازد
و درك و شعورش را بدزدد.
(آرى) ابوسفيان در زمان عمربن خطاب
سخنى بيهوده و بدون انديشه از پيش خود
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 649